- ارسالها
- 130
- امتیاز
- 2,081
- نام مرکز سمپاد
- علامه حلی
- شهر
- اراک
- سال فارغ التحصیلی
- 94
- رشته دانشگاه
- پزشکی
یار/دولتدولت
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
یار/دولتدولت
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
بغضکسی که شعله ور است از گدازِ آه منم
انیس و مونسِ این بغضِ گاهگاه منم
خروش
دیگر دلم هوای سرودن نمی کندبغض
با احتیاط حمل شود چون شکستنیست!
یکهو جیرینگ بغض کسی در گلو شکست...
دکتر موسوی
مردای بغضِ فروخورده مرا مرد نگه دار
تا دستِ خداحافظیاش را بفشارم
فاضل
مرداز نبودت گرچه رنجورم ولی آتش نمیگیرم
چون تو را با مرد دیگر دیده ام بسیار میسوزم
خروش
باران بشو! ببار به کاغذ... سخن بگوچترها را باید بست ، زیرِ باران باید رفت...
زیر باران باید چیز نوشت ، حرف زد ، نیلوفر کاشت.
سهراب
ای باد اگر مجال سخن گفتنت بودباران بشو! ببار به کاغذ... سخن بگو
وقتی که در میان خودم میفشارمت!
با گیسوانت باد بازی کرد و رقصیدای باد اگر مجال سخن گفتنت بود
در گوش آن ملول بگوی این قدر سخن
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیختبا گیسوانت باد بازی کرد و رقصید
و زد رقم آینده ی درهم تری را
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شدبرو ای زاهد و بر دُردکِشان خُرده مگیر
که ندادند جز این تُحفه به ما روزِ اَلَست
ما و زاهد شهریم هر دو داغدار امازاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد