- ارسالها
- 581
- امتیاز
- 9,755
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- -
- سال فارغ التحصیلی
- 2025
ای هدهد صبا به سبا میفرستمتکمتر از خاک نهای! بشکف و از خویش بر آ!
همچو گل از گل خود وز نفس باد صبا!
~شاعرش هم مهم نیست![]()
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
ای هدهد صبا به سبا میفرستمتکمتر از خاک نهای! بشکف و از خویش بر آ!
همچو گل از گل خود وز نفس باد صبا!
~شاعرش هم مهم نیست![]()
دیدهی دیو و پری یافت ز ما سروری!ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
پریدیدهی دیو و پری یافت ز ما سروری!
هدهد جان بازگشت سوی سلیمان خویش!
~مولانا.
جانپری
جان شیرین منی، ای از لطافت چون پری
گر پری جان است، تو از جان شیرین خوشتری
جانجان
جان خوشست اما نمیخواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوشتری یابم که آن گویم تو را
دل نداند که فدای سر جانان چه کندجان
جان عزیزست نباشد که ز دستت برود بیهوده
حیف آب است که سیراب کند خرزره را
کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشیمرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداری کویش را چو جان خویشتن دارم
آهن و فولاد هردو از یک کوره می آیند برونقتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ورنه هيچ از دل بى رحم تو تقصير نبود
نعلآهن و فولاد هردو از یک کوره می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است
ای همنفسان تا اجل آمد به سر مننعل
طلب سلطنت و ملک مکن کین مرکب
تیز اسبیست به خون نعل به پایش کردند
تا که پیدا نشود لکه ای از خون در راه
آتشین جامه ای از خدعه ردایش کردند
هم نفسای همنفسان تا اجل آمد به سر من
از پای درافتادم و خون شد جگر من
رفتم نه چنان کامدنم روی بود نیز
نه هست امیدم که کس آید به بر من
هم نفس
هم نفسی می طلبم کز نفسش زنده شوم
تا که نگاهم بکند، آب شوم قطره شوم
شرمقطره
از چشم دلم چکید یک قطره گرم
بر دامن گل نشست،آهسته و نرم
وقتی که عیان شد غم پنهان من
پیشانی پروانه عرق کرد ز شرم
شرمشرم
شرم بادت که دلت رحم نیامد بر ما
ز توام هیچ به جز سهم نیامد بر ما
در نماز و در رکوع و در سجودشرم
شرم میگفت نگاهت نکنم گفتم چشم
عشق میخواست ببیند نظری دعوا شد
گفت پیغمبر رکوع است و سجوددر نماز و در رکوع و در سجود
سر بجنبد دل نجنبد این چه سود
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادیحلقه
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
غمچه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت! که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی