Samineh
زن، زنده، آزاد
- ارسالها
- 68
- امتیاز
- 1,077
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- -
- سال فارغ التحصیلی
- 1396
خدمتبگفت ای عشق تو منظور جانم
کرم فرما به این خدمت مخوانم
کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود
ای ساقی افزون ده قدح تا وارهیم از نیک و بد
خدمتبگفت ای عشق تو منظور جانم
کرم فرما به این خدمت مخوانم
بده ساقی مِیِ باقی که در جنت نخواهی یافتخدمت
کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود
ای ساقی افزون ده قدح تا وارهیم از نیک و بد
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشتبده ساقی مِیِ باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رُکن آباد و گُلگَشت مُصَّلا را
نفسچو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد
لعلنفس
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
هر که قدر نفس باد یمانی دانست
خورشیدلعل
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسدخورشید
آن لحظه که در آینه تابد خورشید
آیینه اناالشمس نگوید چه کند
مشتاقخرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد
شب چه دراز گشته او، سپیده سر نمی زند؟مشتاق
شب مشتاق را روزی نیاید
چنین پنداشتی دیگر مپندار
خمش کن تا خموش ما بگوید
ویست اصل سخن سلطان گفتار
چشم دل باز کن که جان بینیشب چه دراز گشته او، سپیده سر نمی زند؟
چشم به راه و خسته ام، کسی به در نمی زند؟
دلچشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است، آن بینی
بارالها خانه اش ویران کن و سقفش خرابدل
دلی دارم که هر قدرش بیازاری نیازارد
نه دل سنگست پنداری که آزردن نمیداند
آتش - کباببارالها خانه اش ویران کن و سقفش خراب
آنکه ام آزرد و آتش زد که دل سازد کباب
مرغشوخی نگر که مرغ دل بال و پر کباب
سودای خام عاشقی از سر بدر نکرد
طائرمرغ
ای طائر قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت؟!
حافظ
طائر
حیف است طائری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا میفرستمت
دولت⁶
وفا
وفا از خواجگان شهر با من
کمال دولت و دین بوالوفا کرد