- ارسالها
- 79
- امتیاز
- 763
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان۲
- شهر
- اصفهان
- سال فارغ التحصیلی
- 1404
نگفتی بی وفا یارا که دلداری کنی ما را
الا ار دست میگیری بیا کز سر گذشت آبم
الا ار دست میگیری بیا کز سر گذشت آبم

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخنمی روی و گریه می آید مرا
اندکی بنشین که باران بگذرد
دور از رخِ تو دم به دم از گوشهٔ چشممدر رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود ! ...
-سعدی

تبسم کنان گفتش ای تیزهوشدور از رخِ تو دم به دم از گوشهٔ چشمم
سیلابِ سرشک آمد و طوفانِ بلا رفت
حافظ
شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتاتبسم کنان گفتش ای تیزهوش
اصم به که گفتار باطل نیوش
+سعدی

در میخانه ببستند خدایا مپسندشبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پيدا ولی مجنون ، نخواهد شد
<حافظ>
دلا منال ز بیداد و جور یار که یاردر میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
حافظ