مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • لایک
امتیازات: riri
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد
در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد

خاقانی
 
  • لایک
امتیازات: riri
هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد
در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد

خاقانی
دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد
وندر آن دایره ، سرگشته ی پابرجا بود
- حافظ
 
دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد
وندر آن دایره ، سرگشته ی پابرجا بود
- حافظ
در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
 
ترسم که عشق در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود
در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

حافط
 
در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

حافط
اهل کاشانم
پیشه ام نقاشی است
گاه گاهی قفسی میسازم با رنگ میفروشم به شما
تا به اواز شقایق که در ان زندانی است
 
اهل کاشانم
پیشه ام نقاشی است
گاه گاهی قفسی میسازم با رنگ میفروشم به شما
تا به اواز شقایق که در ان زندانی است
تماشا مرو نک تماشا تویی
جهان و نهان و هویدا تویی

مولانا
 
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
هر که را مشکل بود حلال مشکل ها علیست
در دریای حقیقت بحر بی پایان علیست
 
Back
بالا