مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
آنچنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
ساده کن لوح دل روشن خود را از نقش
که بصیرت به سواد خط پیشانی نیست
 
نه قوتی که توانم کناره‌ جُستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
من از گیسوش فهمیدم به وقت مرگ نزدیکم
خوشا ای عشق، ممنونم، همیشه خوش‌خبر باشی
 
من از گیسوش فهمیدم به وقت مرگ نزدیکم
خوشا ای عشق، ممنونم، همیشه خوش‌خبر باشی
یا رب این آب حیات از چه وطن می‌جوشد
یا رب این نور صفات از چه مکان می آید
 
آنان که اسب داشتند غبارشان فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
دیر آمده‌ای مرو شتابان، ای رفتن تو چو رفتن جان
دیر آمدن و شتاب رفتن، آیین گل است در گلستان
 
دیر آمده‌ای مرو شتابان، ای رفتن تو چو رفتن جان
دیر آمدن و شتاب رفتن، آیین گل است در گلستان
نه آن تعمیدی رودم نه آن مریم‌ترین مریم
منم همسقف دیروزی که عطر خانگی دارم
 
نه آن تعمیدی رودم نه آن مریم‌ترین مریم
منم همسقف دیروزی که عطر خانگی دارم
مایه‌ی خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
می‌کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
 
  • لایک
امتیازات: riri
  • لایک
امتیازات: riri
از شایعه رفتن تو شهر به‌هم ریخت
چیزی که فقط بی‌حرکت ماند زمان بود
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غم‌زده‌ای سوخته بود؟

این منم در آینه، یا تویی برابرم ؟
ای ضمیر مشترک، ای خود فراترم
مژدگانی بده ای خلوتی نافه‌گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
 
  • لایک
امتیازات: riri
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غم‌زده‌ای سوخته بود؟


مژدگانی بده ای خلوتی نافه‌گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
دعوی وجود و دعوی قدرت و فعل
لا حول و لا قوه الا بالله
 
همان به کین نصیحت یاد گیریم
که پیش از مرگ یک نوبت بمیریم
ماه من نیست در این قافله راهش ندهید
کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست

ترتیب بدیم سه تایی بریم؟
 
Back
بالا