مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تا صبحدم ز شوق تو بیدار مانده‌ام
چون شمع در هوای تو جانم پراکنده‌ست
تو شبی در انتظاری ننشسته ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران نا شکیبت
 
نادان دل من که از تو پیوسته جدا شد
آن عهد که با عشق تو بست، از چه رها شد؟
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند
 
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند

در ازل دست من از غیب نوایی می‌زد
عشق پیدا شد و آتش به جهان می‌افزود

زیاد مشاعره نکردیم؟
 
در ازل دست من از غیب نوایی می‌زد
عشق پیدا شد و آتش به جهان می‌افزود

زیاد مشاعره نکردیم؟
چرا زیاده :‌)
دولت دیدار را دیده ندانست قدر
می‌طلبد لاجرم نقش خیالش بر آب
 
تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک‌دل سر دست برفشانی
 
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش
رفتیم صفحه‌ی سوم! =)

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
 
رفتیم صفحه‌ی سوم! =)

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
انشالله صفحه پنجم

شد آنکه اهل نظر بر کناره می‌رفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
 
انشالله صفحه پنجم

شد آنکه اهل نظر بر کناره می‌رفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
شهری‌ست پر ظریفان وز هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری
 
Back
بالا