مشاعره

[Strawberry]

در پاش فتاده‌ام به زاری
آیا بود آن که دست گیرد؟

درست اول اين نوبهار عاشق شد
دلم ميان همين گير و دار عاشق شد

 

[Naghmeh08]

درست اول اين نوبهار عاشق شد
دلم ميان همين گير و دار عاشق شد

دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

 

[s@rah]

دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

یارب این شمع دل‌افروز ز کاشانه‌ی کیست؟
جان ما سوخت بپرسید که جانانه‌ی کیست؟

 

[Aynazi]

تورا من چشم در راهم
شبا هنگام...

 

[Retr026]

تورا من چشم در راهم
شبا هنگام...

ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

تا درختِ دوستی بَر کِی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیینِ درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم

شیوهٔ چَشمت فریبِ جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گُلبُنِ حُسنَت نه خود شد دلفُروز
ما دَمِ همت بر او بگماشتیم

نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
جانبِ حُرمَت فرو نگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما مُحَصِّل بر کسی نَگماشتیم

 

[Aynazi]

ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

تا درختِ دوستی بَر کِی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیینِ درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم

شیوهٔ چَشمت فریبِ جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گُلبُنِ حُسنَت نه خود شد دلفُروز
ما دَمِ همت بر او بگماشتیم

نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
جانبِ حُرمَت فرو نگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما مُحَصِّل بر کسی نَگماشتیم

مارا سر باغ و بوستان نیست
هرجا که تویی تفرج آن جاست...^^

 

[s@rah]

مارا سر باغ و بوستان نیست
هرجا که تویی تفرج آن جاست...^^

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

 

[Aynazi]

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
آنکه هرگز نتوان یافت همانندش را ^^

 

[s@rah]

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
آنکه هرگز نتوان یافت همانندش را ^^

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

 

[Retr026]

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو

پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

 

[s@rah]

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو

پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

وای آن دل که ز عشق تو در آتش نرود
همچو زر خرج شود هیچ به کانی نرسد

 

[MRΣZA]

وای آن دل که ز عشق تو در آتش نرود
همچو زر خرج شود هیچ به کانی نرسد

در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

 

[Strawberry]

در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

 

[MRΣZA]

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

آیینهٔ سکندر، جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال مُلک دارا

 

[./.]

آیینهٔ سکندر، جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال مُلک دارا

آبشاری همیشه می نالید: که چرا من آبشار شدم؟
نیستم من به گوشه ای آرام، همه ی عمر بی قرار شدم
برکه تا آرزوی او بشنید، خنده ای کرد و پاسخش این داد:
بی قراری نشان زندگی است، من از آرامش است که خوار شدم

 

[MRΣZA]

آبشاری همیشه می نالید: که چرا من آبشار شدم؟
نیستم به گوشه ای آرام، همه ی عمر بی قرار شدم

مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

 

[./.]

مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

مست بودم من و تصویر تو هوشیارم کرد
خوش گمان بودم و فریاد تو بیدارم کرد

 

[Aynazi]

در جهان تا میتوانی ساده و یکرنگ باش
قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است

پ.ن: من یه توضیح کوچولو بدم البته قطعا خودتون بهتر میدونین، اما چون چند موردی اینجوری شده تو آخرین صفحات= فقط یک بیت از اشعار باید نوشته بشه، یا نهایتا دو بیت اگه دو بیتی بود، حتی اشعار نو هم نباید کاملا از ابتدا تا انتهاش نوشته بشه

تا خار غم عشقت آویخته در دامن...
کوته نظری باشد رفتن به بیابان ها ^^

 

[Hecate]

تا خار غم عشقت آویخته در دامن...
کوته نظری باشد رفتن به بیابان ها ^^

از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
از فاصله‌ی دور ببین سوختنم را
پروانه ای و دوری از این شمع صلاحت

 

[Aynazi]

از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
از فاصله‌ی دور ببین سوختنم را
پروانه ای و دوری از این شمع صلاحت

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگی است که جریان دارد ^^