مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
می شود یکبار هم خون فائق آید تیغ را
یا که شرمش آید از خون ضعیفی ریختن
نبايد بستن اندر چيز و کس دل
که دل برداشتن کاريست مشکل

چقدر شعرهایی که میگین زیباست^^
 
نبايد بستن اندر چيز و کس دل
که دل برداشتن کاريست مشکل

چقدر شعرهایی که میگین زیباست^^
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود
حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت
 
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود
حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت
تهدید کرده اند که در بند میشوی
در آرزوی لذت لبخند میشوی
گفتم که از سرودن حق دست کی کشم؟
گیرم که با مدیحه تو خرسند میشوی
 
تهدید کرده اند که در بند میشوی
در آرزوی لذت لبخند میشوی
گفتم که از سرودن حق دست کی کشم؟
گیرم که با مدیحه تو خرسند میشوی
یک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت به میخانه نشستم
 
یک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت به میخانه نشست

ما را نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچه‌ها گل گردد
نی روید و ناله‌های زار آید ازو
ابوسعید ابوالخیر (خودش میدونه عشق منه ، دور شدم ازت ، دلم تنگ مزارته ، فعلا با شعرات سر می کنم تا بعد )
 
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که بار هر نگه تو
صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
ترک عادت مرض سخت و گریبان گیری‌ ست.
خواستم عشق تو را ترک کنم ؛ باز نشد
 
ترک عادت مرض سخت و گریبان گیری‌ ست.
خواستم عشق تو را ترک کنم ؛ باز نشد
در خیال من نمیگنجد دلم را بشکنی
"هرکسی" آمد شکست اما تو "هرکس" نیستی...^^
 
در خیال من نمیگنجد دلم را بشکنی
"هرکسی" آمد شکست اما تو "هرکس" نیستی...^^
یک جهان جان بایدش آنکس که دلدارش تویی
تا به هر جعد دلاویزت بیاویزد دلی
 
یک جهان جان بایدش آنکس که دلدارش تویی
تا به هر جعد دلاویزت بیاویزد دلی
یک جرعه ز جام تو تمامست تمام
جز عشق تو در دلم کدامست کدام
در عشق تو خون دل حلالست حلال
آسودگی و عشق حرامست حرام
 
  • لایک
امتیازات: s@rah
یار رب چه چشمه ای است محبت که من از آن یک قطره آب خوردم و دریا گریستم
ملامت گوی عاشق را
چه گوید مردم دانا؟
که حال غرقه در دریا،
نداند خفته بر ساحل
 
تا توانی رفع غم از چهره غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است! اشکی پاک کن ^^
نخ نما پیراهنی بر قامتش پوشانده اند
تا مبادا باز پرسندش که عریانی چرا؟
طفل را چیزی به دندان داده اند
تا نپرسد کس از او آخر تو گریانی چرا؟
خانه ویران از اساس و در پی ترمیم نقش!
تا نگوید خانه را کس از چه ویرانی؟ چرا؟
 
نخ نما پیراهنی بر قامتش پوشانده اند
تا مبادا باز پرسندش که عریانی چرا؟
طفل را چیزی به دندان داده اند
تا نپرسد کس از او آخر تو گریانی چرا؟
خانه ویران از اساس و در پی ترمیم نقش!
تا نگوید خانه را کس از چه ویرانی؟ چرا؟
ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
 
وای بر من تو همانی که امیدم بودی؟
تو همان چشم سیه دلبر افسونگر من... ^^
نگاهت می کنم هر دم نگاهم می کنی گاهی
صدایت می کنم از دل جوابم می دهی آهی
 
Back
بالا