- ارسالها
- 586
- امتیاز
- 9,750
- نام مرکز سمپاد
- _
- شهر
- -
- سال فارغ التحصیلی
- 1401
- دانشگاه
- پلی تکنیک
- رشته دانشگاه
- پلیمر
یا علی گفتیم و عشق آغاز شددلم گرفت و ندادم کسی تسلایی
میان جمعم و گویا به کنج تنهایی
بغض چندین ساله ی ما باز شد ^^
یا علی گفتیم و عشق آغاز شددلم گرفت و ندادم کسی تسلایی
میان جمعم و گویا به کنج تنهایی
دلبری جویم که قدر دل بر او پوشیده نیستیا علی گفتیم و عشق آغاز شد
بغض چندین ساله ی ما باز شد ^^
روزها گر رفت گو رو باک نیستدلبری جویم که قدر دل بر او پوشیده نیست
ناله های حسرتم در گوش او نشنیده نیست
من اگر شب را سحر سازم به شوق وصل یار
او نخفته بی غم و اندوه و اشک و انتظار
تو تمنای من و یار من و جان منیروزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای انکه چون تو پاک نیست
یادش به خیر چهره من خشمگین نبودتو تمنای من و یار من و جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی... ^^
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زندیادش به خیر چهره من خشمگین نبود
این سینه میزبان شکوه و نفرین و کین نبود
دلآراما چنین زیبا چرایی؟...در شبی پر ستاره و ارام، دختری در عذاب میمیرد
دختری در عذاب تنهایی، غرق در التهاب میمیرد
یاد باد ایام خوب سرخوشیدلآراما چنین زیبا چرایی؟...
چنین چست و چنین رعنا چرایی؟ ^^
یاد باد آن روزگاران یاد بادیاد باد ایام خوب سرخوشی
بی خیالی بین موج ناخوشی
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشودیاد باد آن روزگاران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد...
پ.ن: ی ندید خا :)
تو مپندار کزین در به ملامت بروم،در دو چال گونه ات دنیای من جا میشود
عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت
نرگس شیرزاد
من اینجا ریشه در خاکمتو مپندار کزین در به ملامت بروم،
که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام ^^
تورا گم میکنم هرروز و پیدا میکنم هرشبماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیاست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیاست
بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کندتورا گم میکنم هرروز و پیدا میکنم هرشب
بدین سان خواب هارا باتو زیبا میکنم هرشب ^^
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ...بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند
یار عاشق سوز ما ترک دل آزاری کند...
در دیده ما تجربه را قیمت نیستچه آسان مینمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این توفان به صد گوهر نمی ارزد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوستدر دیده ما تجربه را قیمت نیست
هر چیز که رخ می دهد از علت نیست
صد بار اگر باء و الف بوده قرین
در بار صد و یکم مبینیش عجین
ظالم کجا به در ببرد جان ز معرکه؟در شعر بزرگ روم اسرار بسی درج است
شیرین نبود ای یار الا غزل حافظ
درد است برایش همه شب شعر بخوانیتدبیر کرده اند که خاموشمان کنند
از سر گرفته تا به دو پا گوشمان کنند
هیهات ما جماعت ساکت نمیشویم
با صد بلا اگر چه هم آغوشمان کنند
افسونگری کجاست مرا مبتلا کنددل خرابی میکند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما