مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
بغض چندین ساله ی ما باز شد ^^
دلبری جویم که قدر دل بر او پوشیده نیست
ناله های حسرتم در گوش او نشنیده نیست
من اگر شب را سحر سازم به شوق وصل یار
او نخفته بی غم و اندوه و اشک و انتظار
 
دلبری جویم که قدر دل بر او پوشیده نیست
ناله های حسرتم در گوش او نشنیده نیست
من اگر شب را سحر سازم به شوق وصل یار
او نخفته بی غم و اندوه و اشک و انتظار
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای انکه چون تو پاک نیست
 
یادش به خیر چهره من خشمگین نبود
این سینه میزبان شکوه و نفرین و کین نبود
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

به دشت پــــر ملال مـــــا پرنــــده پــر نمی زند
 
در شبی پر ستاره و ارام، دختری در عذاب می‌میرد
دختری در عذاب تنهایی، غرق در التهاب می‌میرد
دلآراما چنین زیبا چرایی؟...
چنین چست و چنین رعنا چرایی؟ ^^
 
یاد باد آن روزگاران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد...

پ.ن: ی ندید خا :)
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشود
عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت

نرگس شیرزاد
 
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشود
عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت

نرگس شیرزاد
تو مپندار کزین در به ملامت بروم،
که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام ^^
 
تو مپندار کزین در به ملامت بروم،
که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام ^^
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک
اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست
میمانم!!

فریدون مشیری
 
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی‌است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی‌است
تورا گم میکنم هرروز و پیدا میکنم هرشب
بدین سان خواب هارا باتو زیبا میکنم هرشب ^^
 
تورا گم میکنم هرروز و پیدا میکنم هرشب
بدین سان خواب هارا باتو زیبا میکنم هرشب ^^
بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند
یار عاشق سوز ما ترک دل آزاری کند...
 
چه آسان می‌نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این توفان به صد گوهر نمی ارزد
در دیده ما تجربه را قیمت نیست
هر چیز که رخ می دهد از علت نیست
صد بار اگر باء و الف بوده قرین
در بار صد و یکم مبینیش عجین
 
در دیده ما تجربه را قیمت نیست
هر چیز که رخ می دهد از علت نیست
صد بار اگر باء و الف بوده قرین
در بار صد و یکم مبینیش عجین
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلا‌کِش باشد ^^
 
تدبیر کرده اند که خاموشمان کنند
از سر گرفته تا به دو پا گوشمان کنند
هیهات ما جماعت ساکت نمی‌شویم
با صد بلا اگر چه هم آغوشمان کنند
درد است برایش همه شب شعر بخوانی
او محو تماشای کسی شعر بگوید (:
 
Back
بالا