مشاعره

[Aynazi]

بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند
یار عاشق سوز ما ترک دل آزاری کند...

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ...
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ^^

 

[./.]

چه آسان می‌نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این توفان به صد گوهر نمی ارزد

در دیده ما تجربه را قیمت نیست
هر چیز که رخ می دهد از علت نیست
صد بار اگر باء و الف بوده قرین
در بار صد و یکم مبینیش عجین

 

[Aynazi]

در دیده ما تجربه را قیمت نیست
هر چیز که رخ می دهد از علت نیست
صد بار اگر باء و الف بوده قرین
در بار صد و یکم مبینیش عجین

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلا‌کِش باشد ^^

 

[./.]

در شعر بزرگ روم اسرار بسی درج است
شیرین نبود ای یار الا غزل حافظ

ظالم کجا به در ببرد جان ز معرکه؟
لختی اگر به روی آب رود کف، فرو رود

 

[Nafas_jam]

تدبیر کرده اند که خاموشمان کنند
از سر گرفته تا به دو پا گوشمان کنند
هیهات ما جماعت ساکت نمی‌شویم
با صد بلا اگر چه هم آغوشمان کنند

درد است برایش همه شب شعر بخوانی
او محو تماشای کسی شعر بگوید (:

 

[./.]

دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما

افسونگری کجاست مرا مبتلا کند
از من دلی ستاند و دردم دوا کند

 

[Kiamehr]

افسونگری کجاست مرا مبتلا کند
از من دلی ستاند و دردم دوا کند

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده ای؟

 

[Nafas_jam]

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده ای؟

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عهد خریدار ندارد

 

[Kiamehr]

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عهد خریدار ندارد

دل من جام لبریز از صفا بود
از این دل‌ها، از این دل‌ها جدا بود

شکستندش، به خودخواهی شکستند
خطا بود آن محبت‌ها خطا بود

 

[Nafas_jam]

در مدرسه آدم با حق چو شدی محرم
در صدر ملک بنشین تدریس به اسما کن

ناگریز از سفرم بی سر و سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

 

[./.]

ناگریز از سفرم بی سر و سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

دل بسته ام به یاری آهووشی شکاری
نازک دلی لطیفی مه پاره ای نگاری

 

[Nafas_jam]

دل بسته ام به یاری آهووشی شکاری
نازک دلی لطیفی مه پاره ای نگاری

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

 

[Kiamehr]

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

ما چون ز دری پای کشیدیم ، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه‌ی بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

 

[./.]

ما چون ز دری پای کشیدیم ، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه‌ی بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

ما گرچه رمیدیم از این کوی
کردیم به جانبی دگر روی
دل را نبریدیم ز لطفش
وصل است هنوز قدر یک موی

 

[Nafas_jam]

ما گرچه رمیدیم از این کوی
کردیم به جانبی دگر روی
دل را نبریدیم ز لطفش
وصل است هنوز قدر یک موی

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار

ترک رضای خویش کند بر رضای یار

 

[./.]

راه پنهانی میخانه ندانند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر

روزی مرا به خر گه سلطان نشانده اند
یک روز هم به کوی فقیران نشانده اند
دل کنده ام ز کون و مکانی که دم به دم
گاهی به این نشانده و گه آن نشانده اند

 

[D3la]

دگرم مگو که خواهم ز درگهت برانم
تو بر این و من برآنم که دل از تو برندارم

 

[MRΣZA]

دگرم مگو که خواهم ز درگهت برانم
تو بر این و من برآنم که دل از تو برندارم

مائیم در این گوشه پنهان شده از مستی
ای دوست حریفان بین، یکجان شده از مستی

 

[Naghmeh08]

مائیم در این گوشه پنهان شده از مستی
ای دوست حریفان بین، یکجان شده از مستی

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

 

[MRΣZA]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

در پاش فتاده‌ام به زاری
آیا بود آن که دست گیرد؟