مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو ان بت مغرور پیمبر شکنی داغ ندیدی
وابسته به یک سنگ نبودی که بندای چه کشیدم
منطق و فلسفه عشق نمی‌دانم چیست
من فقط بیشتر از بیشترت می‌خواهم
 
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن

نمیدانی نمک دارند لبهایت نه شیرینی
که بالا می بری هنگام بوسیدن فشارم را
 
تو چه دیدی که مرا میخواهی؟
من بد چشم و مست و زن باره
لب داغت به جانم آتش زد
بِنِشین!!!! توله ی آتش پاره

تن من زخم خورده سرتاسر
بوی خون می دهد تمام تنم
خنده های مرا ندیده بگیر
شرحه شرحه است زی پیرهنم

....

آرمان آریا
 
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
تو چه دیدی که مرا میخواهی؟
من بد چشم و مست و زن باره
لب داغت به جانم آتش زد
بِنِشین!!!! توله ی آتش پاره

تن من زخم خورده سرتاسر
بوی خون می دهد تمام تنم
خنده های مرا ندیده بگیر
شرحه شرحه است زی پیرهنم

....

آرمان آریا
 
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
تُرُش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی
که از دهان تو شیرین و دلنواز آید
 
Back
بالا