مشاعره

[زمستون]

ای جانِ جانِ جانم
‏ تو جانِ جانِ جانی

‏ بیرون ز جانِ جان چیست
‏ آنی و بیش از آنی...!
‏⁧ "عطار⁩"

یار من پاک تر از برگ گل است
یار من جاذبه لطف و وفاست

 

[Krypton]

تو کاری کن ای مرگ ! اکنون که خلق
نخواهند مهمان ناخوانده را

 

[Ghost Princess]

از درد گفتن و از درد شنیدن، با مردم بی درد ندانی که چه دردیست

 

[زمستون]

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

 

[برفــــ]

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
ککه نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود
غم و اندوه توام در دل و جان خواهد بود

 

[زمستون]

در کعبه تو هر آنکس که در آید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
* حافظ

 

[برفــــ]

در کعبه تو هر آنکس که در آید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
* حافظ

تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی

 

[زمستون]

یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را

 

[برفــــ]

یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را

اگر تخت یابی اگر تاج و گنج
وگر چند پوینده باشی به رنج
سر انجام جای تو خاکست و خشت
جز از تخم نیکی نبایدت کشت

 

[اریا سابق]

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
مهدی اخوان ثالث

 

[برفــــ]

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
مهدی اخوان ثالث

دل زود باورم را به کرشمه‌ ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

 

[shgh.tv]

دل زود باورم را به کرشمه‌ ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرد
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم

سعدی

 

[برفــــ]

یک پشت زمین دشمن گر روی به آرد
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم

سعدی

من از روییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد از این بالا نشستن ها

 

[shgh.tv]

ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال
خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو

مولانا

 

[Ali.D7]

ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال
خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو

مولانا

وقت سحر است خیز ای طرفه پسر
پر بادهٔ لعل کن بلورین ساغر
کاین یکدم عاریت در این کنج فنا
بسیار بجویی و نیابی دیگر

 

[shgh.tv]

روز نوروز است سرو گلعذار من کجاست
در چمن یاران همه جمعند یار من کجاست

هلالی جغتایی

 

[زمستون]

تا غنچه خدانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میروئی
* حافظ

 

[برفــــ]

تا غنچه خدانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میروئی
* حافظ

یک نگاه از تو و در باختن جان از من
یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من

 

[Shkf.tv]

یک نگاه از تو و در باختن جان از من
یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

 

[sara.p79]

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

یک شب از عشاق جا ماندیم وبس
قصه نالایقی خواندیم وبس