مشاعره

[reyna]

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود..

 

[abb]

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نمانده است

 

[آدنوزین :)]

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
حافظ

 

[Yeganeh138]

تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

 

[Sami_n]

می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
خیام

 

[Shkf.tv]

می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
خیام

تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام. در آندم که برجا دره ها چون مرده ماران خفتگان اند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم.

نیما یوشیج

 

[froq]

تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام. در آندم که برجا دره ها چون مرده ماران خفتگان اند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم.

نیما یوشیج

ما برایش جان فدا کردیم او با طعنه گفت:
چیز دندان گیر مرغوبی نداری بیشتر؟:)
"سجاد شهیدی"

 

[Chandler.]

ما برایش جان فدا کردیم او با طعنه گفت:
چیز دندان گیر مرغوبی نداری بیشتر؟:)
"سجاد شهیدی"

رواق منظر چشم من آشیانه ی توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه ی توست.

 

[Yeganeh138]

ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را

 

[abb]

می خواره و سر گشته و رندیم و نظرباز
وان کس که در این شهر چو ما نیست،کدام است؟

 

[Chandler.]

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
همان که در دو جهان نیست همانندش را.

 

[صبایام:)]

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
همان که در دو جهان نیست همانندش را.

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را !
__________________________________
از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی ست
من عاشق تو هستم ، این گفتگو ندارد

 

[آدنوزین :)]

دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
زپود محنت و تار محبت
باباطاهر

 

[Chandler.]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو،این چه نگاه کردن است؟

 

[Yeganeh138]

نقش هستی نقشی از ایمان ماست
آب و باد و خاک سرگردان ماست

 

[a.khakpour77]

تا جهان باقی و آئین محبت باقی است
شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود
شهریار
​

 

[Yeganeh138]

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

 

[Zahra13]

دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب

 

[Yeganeh138]

باران که در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شوره زار خس

 

[برفــــ]

باران که در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شوره زار خس

ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند