مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
 
تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
تا یار مرا ربوده از هستی خویش
واقف نیم از بلندی و پستی خویش
آنگونه ز جام عشق مستم دارد
کاگاه نیم ز خویش و از مستی خویش
 
شمع خندید و به هر بزم از آن معنی سوخت
خنده بیچاره ندانست که جایی دارد
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت
اشکم همه در دیده گریان میسوخت
میسوختم آنچنان که غیر از دل تو
بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
 
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت
اشکم همه در دیده گریان میسوخت
میسوختم آنچنان که غیر از دل تو
بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو / تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
 
ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟
(حافظ)
 
ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟
(حافظ)
همی با عقل در چون و چرائی
همی پوینده در راه خطائی
همی کار تو کار نستوده است
همی کردار بد را میستائی
 
ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟
(حافظ)
هر سحری چو ابر دی بارم اشک بر درت
پاک کنم به آستین اشک ز آستان تو
مولانا
 
وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم
ما باده عزت و جلالت نوشیم
در راه شرف از دل و از جان کوشیم
گر در صف رزم جامه از خون پوشیم
آزادی را به بندگی نفروشیم
 
ما باده عزت و جلالت نوشیم
در راه شرف از دل و از جان کوشیم
گر در صف رزم جامه از خون پوشیم
آزادی را به بندگی نفروشیم
مراد دل از تماشای باغ عالم چیست
به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
 
Back
بالا