مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یکی خندید و گفت این درهم خرد
نمی ارزید این بیع و شرا را
 
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
فکر را پر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه بهم نزدیکند
نیما یوشیج
 
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر

حافظ
 
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
 
مردمی را نشود هیچ حجابی مانع
سرمه خاموش نسازد نظر گویا را
صائب تبریزی
 
مردمی را نشود هیچ حجابی مانع
سرمه خاموش نسازد نظر گویا را
صائب تبریزی
از بس چو تنها بیندم از شرم گردد مضطرب
می‌ میرم از شرمندگی بر من چو تنها بگذرد
هاتف اصفهانی
 
در کمین ترکتازان و کمانداران عشق
سینه ای آماده بهر تیر باران داشتن
 
نیست در دیده ما منزلتی دنیا را
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
 
ای خوش اندر کوچ کردن خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
 
نیّر و رخشان چو شبه،چکمه اش
خفته یکی شیر به هر تکمه اش
 
شادی مجلسیان از قدم و مقدم توست
جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
ترک یاران کرده ای ای بی وفا یار این کند؟
دل ز پیمان برگرفتی هیچ دلدار این کند؟
ترک ما کردی و کردی دشمنی با دوستان
شرم بادت زین عمل ها یار با یار این کند؟
 
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود..
 
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نمانده است
 
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
حافظ
 
Back
بالا