جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

banaz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
323
امتیاز
9,351
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۲
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
آن هنگام که مرا ناخواسته به دنیا آوردند گفتند دوست بدار، و حال که دوست می‌دارم می‌گویند فراموش کن…
آلبر کامو
 

☭ɐudɐrgnilɐ⋊

هرچه هستی بمان و داراباش هرچه داری ببخش و مسکین شو
ارسال‌ها
346
امتیاز
1,795
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی ناحیه 1 (طلایه داران سابق)
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
برنز المپیاد فیزیک*
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
مهندسی برق قدرت - فیزیک محض
20230320_144058_jjq.jpg

نکند بوی تو را باد به هرجا ببرد...
خوش ندارم که دل رهگذری را ببری...
 

banaz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
323
امتیاز
9,351
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۲
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
همیشه دوستت خواهم داشت:
گفته بودم؛
فراموشی زمان می‌خواهد
اشتباه بود
فراموشی زمان نمی‌خواهد
فراموشی
دل می‌خواست
که آن هم پیش تو ماند...

ازدمیر آصف
 

Kiamehr

A special genius
کنکوری 1403
ارسال‌ها
178
امتیاز
4,545
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
نقره زمین شناسی
فردا، اگر روز خوبی بود، مرا
برای دیدن باران،
برای قدم زدن کوچه‌های پاییزی،
برای رقصیدن در برگ ریز،
برای دوست داشتن،
بیدار کنید...
از گریستن، خسته‌ام.
از رنج‌ها، خسته‌تر...:)
 

banaz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
323
امتیاز
9,351
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۲
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
فردا، اگر روز خوبی بود، مرا
برای دیدن باران،
برای قدم زدن کوچه‌های پاییزی،
برای رقصیدن در برگ ریز،
برای دوست داشتن،
بیدار کنید...
از گریستن، خسته‌ام.
از رنج‌ها، خسته‌تر...:)
 
ارسال‌ها
319
امتیاز
2,545
نام مرکز سمپاد
علامه اسلامی
شهر
Tehran
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
مکتب تتلویه
رشته دانشگاه
هرزه شناسی
امون از رنگ چشایی که یه دریایی داشت
نمیدونی که خودت رفتنت چه دردی داشت
بس که شیرین بود و تلخ به اخر قصه رسید
تو سکوتم رفتی نگفتی دلم حرفی داشت
 

*100RA*

لنگر انداخته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
4,176
امتیاز
15,043
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز / میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1404
یادت میاد یه روز برات دوست دارم میخوندم؟
با شوق رویت تا سحر چشم انتظار میموندم ؟
اما دیگه تموم شد عمرم به پات حروم شد
از من نصیحت بشنو ای دل آه
آروم بگیر تو سینه
که زندگی همینه
روز از نو روزی از نو ای دل
--------------------------------
خسته شدم ازبس که با غریبه ها دیدمت
به پای عشق و عاشقی چه بی وفا دیدمت
دلتنگیات برای من بود لطفت برای دیگرون
رنج و غمت تو سینه من خودت سرای دیگرون


☆سوسن☆
 
ارسال‌ها
587
امتیاز
13,593
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1400
مدال المپیاد
سراغش نرفتم
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
ژنتیک
باب اسفنجی سندی و گری رو هم داشت ولی وقتی پاتریک باهاش قهر بود یه جور خاصی تنها میشد انگار هیشکیو نداشت، و تو برای من پاتریکی؛ وقتی نیستی انگار هیچکس نیست...
 

Retr026

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
1,743
امتیاز
8,071
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
تلگرام
Deep inside me, I'm fading to black, I'm fading
Took an oath by the blood on my hand, won't break it
I can taste it, the end is upon us, I swear
Gonna make it
I'm gonna make it

-Natural by Imagine Dragons
 

*100RA*

لنگر انداخته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
4,176
امتیاز
15,043
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز / میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1404
توبه کردم که دلت را به دلم راه ندهم ای دل دیوانه
 

melina03

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
2,396
امتیاز
17,096
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم

پ.ن. یهویی تو قطار..بارون میزنه به پنجره.. فاز شعر برداشتم😂
 
ارسال‌ها
52
امتیاز
989
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1405
-کمی داریم تند می رویم.تو و من،سام تا خرخره توی بدترین جاهای داستان گیر کرده ایم،و هیچ بعید نیست یک نفر در اینجا بگوید:"کتاب را ببند پدر؛بهتر از دیگر بیشتر از این نخوانیم."
دو برج،تالکین
 

DarkLightI

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
663
امتیاز
256
نام مرکز سمپاد
علّامه‌حلّی۳
شهر
طهران
سال فارغ التحصیلی
1406
«آره! به نظـر منم زندگی ناعادلانه‌سـت... و می‌دونم کـه گاهی نمـی‌تـونـی
اتفاق های زندگیت رو کنترل کنی... و می‌دونم که گاهی اون اتفاق‌ها بَدَن...
ولی من یه چیز دیگه رو هم می دونم.»
می‌پرسـم: «چی؟»
«می‌دونــم یـه چـیــزی هـسـت که مـی‌تـونـی کـنـتـرلـش کـنـی؛ اونـم
ایـنه کـه تـو چه‌جوری به اون اتفـاق‌هـای بـد واکـنـش نـشـون مـی‌دی.»
از روی تخت بلند می شود.
«تیمـی... تو می‌تونـی هـمین کاری رو بـکنی که لان داری می‌کنی و تسلیم
بشی. مطمئناً این آسون‌ترین راهه... یا اینکه می‌تونی بجنگی. می‌تونی برای
چیزی که میخوای، بجنگی. می‌تونی برای رؤیا‌هات بجنگی.»
از بالا به من نگاه می کند.
«حـالـا مـمـکـنـه آخـرش بـه چـیزی کـه مـی‌خواستی، نرسی؛ ولـی تیمی،
واقـعـیت اینه که... شاید اون‌قدرا زندگی نکردی که این رو بدونی... واقعیت
اینه که زیباییِ زندگی... زیبایی همه‌چی توی همین جنگیدنه.»
-تیمی کارناگاه: رقابت خفن، صفحه ی ۲۰۳
 
ارسال‌ها
587
امتیاز
13,593
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1400
مدال المپیاد
سراغش نرفتم
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
ژنتیک
تو زیباترین حزن من بودی
عزیزترین زخمم بودی
و این که با افعال گذشته از تو یاد میکنم ،
غم‌انگیز ترین شکل انقراض است
که برگزیده‌ام...
 
بالا