• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

کار زن در خارج از خانه

نظر شما راجع به کار همسرتان در خارج از خانه چیست ؟ ( لطفا آقا پسرا فقط )

  • در هر صورت راضی ام و مشکلی ندارم .

    رای‌ها: 55 50.9%
  • در هر صورت مخالف ام .

    رای‌ها: 6 5.6%
  • در صورتی که کار وی مانع از حضور او در خانه نشود و وظایف همسری خود را انجام دهد ایرادی ندارد .

    رای‌ها: 31 28.7%
  • در صورتی که من توانایی ادراه خانه از نظر مالی را به بهترین نحو دارم کار کردن همسرم در خارج از خانه ه

    رای‌ها: 16 14.8%

  • رای‌دهندگان
    108

skYboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
348
امتیاز
324
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
مدال المپیاد
نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

*اين بيان كننده ي ضعف زن بي هيچ وجهي نيست،مثله همون بحث ه برابر بودن و يكسان نبودن زن و مرده،ب آفرينش زن و مرد بر مي گرده،زن دوس داره ب همسرش تكيه كني و حامي ش اون باشه،از نظر فيزيك بدني،درونيات و روحيات دو طرف هم اينو تاييد مي كنه.
*بسيار ايده آل گرا فكر مي كنين...فك نكنم كسي حاضر باشه بياد 5 ديقه بچه بغل ه اون باشه 5 ديقه ... :) اما با هم پيش بردن زندگي و كمك هم رو موافقم.
 

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,422
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

بحث ضعيف و قوي بودن نيست,ظرافت و زمخت بودنه!
مثلا يه مرد هيچ وقت نمي تونه مثه يه زن بچه داري كنه چون بچه داري اهميت و ظرافت زيادي ميخواد كه مرد نداره,اين ذات مرده
از طرفي زن ابهت و خشونت مرد رو نداره تو اجتماع مخصوصا محل كار و رابطه هاي مالي درگيري زياد پيش مياد,واسه زن رفع و هضم اين درگيري ها به اندازه مرد راحت نيس
اين ذات زن و مرده,نبايد با هم مقايسه شون كرد چون هيچ كدوم برتر نيستن بلكه مكمل هم هستن
 

skYboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
348
امتیاز
324
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
مدال المپیاد
نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

به نقل از DIFFERENT :
به شخصه اصلن خوشم نمیاد به کس دیگه ای تکیه کنم.
خودمُ شایسته تر میبینم که بهش تکیه کنم.
تعداد انگشت شماري هستن ك شايد براشون صادق نباشه (استثنا) اما ...
*شما هنو وارد ه جامعه نشدي ك ببيني چ خبره،سختي ا شو نديدي،ديگه اونجا كسي دلش و3 شما نمي سوزه ك بگه شما خانومي پ نبايد اين كارو انجام بدي و ... :-[
*اگه چن روز شما بدون حمايت ه خونواده و همسر زندگي كنيد اونوقت ه ك اين غرور ه كاذب تون شكسته مي شه و مي فهميد ك بحث شايسته بودن يا نبودن نيس،همين طوري هم ك مرد تو خيلي ا كارا ا همسر ش كمك مي گيره.
 

skYboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
348
امتیاز
324
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
مدال المپیاد
نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

به نقل از robomash :
اين ذات زن و مرده,نبايد با هم مقايسه شون كرد چون هيچ كدوم برتر نيستن بلكه مكمل هم هستن
دقيقا همينه...اما مي بينيم ك بعضي وقت ا نقش ا فراموش مي شن. :(
 

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,422
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

1.ظرافت زن به هيچ وجه دليلي براي منفعل بودنش نيس زن ميتونه خيلي نقش هاي اساسي تو جامعه داشته باشه
2.خيلي از زن ها نقش هاي سخت و خشن دارن و موفق هم هستن اما فك ميكني ته دلشون از وضع خودشون راضي هستن?مطمئن باش 80 درصد ته دلشون رضايت كامل ندارن
 

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,422
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

اين شغل ها كه تو ميگي هيچ تضادي با ظرافت زن نداره,اتفاقا تو خيلي تخصص هاي پزشكي خانوما بهتر از آقايون هستن
اما شغل هاي مثه قضاوت واسه زن مناسب نيس
همين طور بعضي شغل ها واسه مردا,مثلا مامايي!
 

skYboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
348
امتیاز
324
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
مدال المپیاد
نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

به نقل از DIFFERENT :
این ها نقش هایی هستن که شما تعریف میکنی و در جهت یکم افراطی به قضیه نگاه کنم :D محدود کردن زن هست.
نه اين طور نيس.
اما ب نظر مي آد ب باور هاي فمنيسمي هم گرايش داشته باشين،اين طور نيس؟ (;
ب هرحال زياد سخت نگيرين،ب همون چيزي ك تو آفرينش و ذات تون باشه گرايش پيدا مي كنين،ناخواسته.
 

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,422
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

آدم تا وقتي كه تن به آب نزده نميفهمه شنا چقدر سخته,فك ميكنه راحته توانايي شو داره
اما وقتي بره تو آب تازه به سختيش پي ميبره
تو هم الان فك ميكني كار كردن راحته ولي وقتي بري تو محيط به مشكلاتش پي ميبري
اين مشكلات تو هر شغلي متفاوته,مشكلات بعضي شغل ها واسه زن آزار دهنده ست,مشكلات بعضي شغل ها واسه مرد
 

AminEE

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
217
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
ریاضی - فیزیک - شیمی
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

ما برای چی زندگی می کنیم؟ :-? درک این سوال و پیدا کردن جوابش کار ساده ای نیست. مثلا من خودم چند سال با این مساله درگیر بودم و حالا هم که به نتایجی رسیدم، همچنان بدون تعصب برای یافتن جوابهای دیگر جستجو می کنم. همچنین یکی از بچه های مدرسه که از من یک سال کوچکتر بود و خب آدم باهوش و با مطالعه ای هم بود و در دانشگاه شاگرد اول بود، به دنبال یافتن جواب این سوال خودش را از کوه پرت کرد و مرد :( و یادآوری این خاطره چه غم انگیزه :(
این سوال کمک می کنه اولویت های زندگی برای آدم مشخص بشه.

زن و مرد گرچه در کلیات و اصول اصلی آفرینش و انسانیت با هم مشترک هستند، اما تفاوتهایی هم دارند، که به نظر من برای آن است که بتونند در کنار یکدیگر با هم به خوشی زندگی کنند و مایه آرامش همدیگر بشوند. مثلا مرد از لحاظ جسمی قوی تر از زن هست و یا زن لطیف تر. زن از لحاظ فیزیولوژیکی مادر میشه و بچه به دنیا می آوره و بچه شیر می دهد و خلاصه پرورش دهنده هست. و مرد حامی خانواده هست. اینها به طور کلی در ذات زن و مرد هستش.

این سوال را دخترها، به خودشون جواب بدهند؟ آیا دوست ندارید مادر بشوید و بچه داشته باشید؟
یکی از لذت بخش ترین تجربیات زندگی والد شدن و بچه داشتن هستش. اگر حالا این موضوع را خوب درک نمی کنید وقتی بزرگتر شدید بهتر آن را درک می کنید. یا اینکه می توانید این سوال را از پدر و مادر خودتون بپرسید و ببینید چه جوابی به شما می دهند.

یه ضرب المثل خارجی هستش که میگه Men make Houses, Women make homes. یا به تاریخ نگاه کنید، نقش زنها و مردها را ببینید چی بوده؟ گرمای یک خانواده از زن هست. اینکه یک چیزی در تاریخ دوام آورده، شاید یک چیزی پشتش باشه.

من به عنوان یک مرد از همسرم یک سری انتظاراتی دارم. مثلا نمی خواهم کار سنگین در بیرون داشته باشد، به طوریکه آرامش فکری وی را برهم بزند. کارهای سخت برای مردان است، که طبیعتا برای این کار آماده شده اند. یک مثال واقعی از یکی از چالشهای کاری می زنم. فرض کنید شما مدیر یک شرکت مهندسی هستید که حدود 30 مهندس در شرکت شما کار می کنند. شما یک کارفرما دارید که طی یک قرارداد کاری، شما مرحله به مرحله کار را انجام می دهید و پول دریافت می کنید. حالا کارفرما بدقولی می کنه و به شما پول نمی ده :O و شما پول کافی ندارید که به کارمندان خود بدهید، چند ماه حقوق دادن به تعویق می افته، و این در حالیه که هر کدام از این کارمندان شما مسوول خانواده ای هستند و خرج دارند. تازه به شب عید هم نزدیک می شین. شما به عنوان مدیر عامل این شرکت چه کار باید بکنین؟! :-? اگر آدم مسوولیت پذیری باشید و مساله را درک کرده باشید، می بینین که اصلا کار ساده ای نیست و حسابی آدم را تحت فشار می گذاره!
من به عنوان مرد دوست دارم وقتی می رم خونه، با روی گشاده و حس آرامشی که همسرم داره, منم آرام بشم. حالا اگر همسرم هم این استرسهای کاری را داشته باشه، که دیگه هیچی.
یکی دیگه از نکاتی که می تونم بگم اینه که مردا دوست دارن، زن خودشون را خوشحال کنن. من به نوبه خودم اگر حس کنم برای زنم مهم نیستم و یک جوری همسرم بی نیاز از من هست، به آرامی دیگر احساسی به او نخواهم داشت. این موضوع را جدی بگیرین. این موضوع اگر طلاق واقعی نیاره، می تونه طلاق عاطفی بیاره. اگر کار کردن زن به اینجا بیانجامه که مردش حس نکنه که مرد زنش هست, آن زندگی گرمی خودش را نخواهد داشت.

این قابل درک هستش که بعضی دخترها که درس خوندن، می خواهند کار بکند، اما نکته بسیار بسیار مهمی که اینجا می تونم به آنها بگم اینه که رمز زندگی موفق تعادل هست. سعی کنید تعادل را حفظ کنید و فطرت خودتون را هم فراموش نکنید. اگر یه جایی دید، حالا اگر پیش بچه تان بمونین بیشتر حال می کنین، پیش بچه تون بمونین. و این را هم بدونین که کار کردن سختیهای خودش را داره، که اگر تجربه آن را کسب کردید می تونید بفهمید. علی الحساب می تونید از آن خانمهایی که کار می کنند بپرسید؟ مثلا این سوال را از آنها بپرسید که اگر شما نیاز مادی به کار نداشتید آیا باز هم کار می کردید؟ یا چه کار می کردید؟
به بچه ها هم فکر کنید، بچه ها به مادر نیاز دارن. یک خانم دکتری در وبلاگش درددل می کرد که فرزندش به وی گفته بود:"اصلا برای من مهم نیست که تو دکتر خوبی هستی. من می خواهم مامان خوبی باشی"

یک نکته دیگر هم که هستش اینه که لزوما در دنیای مدرن همه چی بهتر از گذشته نشده. من معتقدم اینکه قرار باشه زنها هم مثل مردها در بیرون کار کنند، برای آن خانواده خیلی خوب نیست.

در جواب این سوال
در صورتی که شما راضی به کار همسر خود در خارج از خانه نباشید و استطاعت مالی نیز داشته باشید و نیازی به کار همسر از نظر مالی نباشد و وی قصد قانع کردن شما با موارد زیر ر ا داشته باشد چگونه با او صحبت میکنید :
1_ میخام دستم تو جیب خودم باشه 2- درس نخوندم که بشینم تو خونه غذا بپزم !!!!

من شخصا تا جایی که گرمای خانواده و لطف و صفای خانواده به هم نخورد، اختیار کار کردن را بر عهده خودش می گذارم. البته همچنان پشتیبانش می مانم (پیرو آن حرفی که مردا می خواهن برای همسرشون مهم باشن و آنها را خوشحال کنند) و طبیعی هستش که موارد موقتی ممکنه کار بالا و پایین داشته باشه. در مورد سوال 1- خب چیزی نم گم, ولی اگر حس کنم برای زنم مهم نیستم, غمگین می شوم. در مورد سوال 2- هم می گم من درس خوندم و خواهم خوند، فقط برای اینکه از آن لذت بردم و البته چون مرد هستم بعد با آن کار می کنم و باز لذت می برم.
به هر حال تعادل و عاقل بودن راه حل را به آدم می ده.

در پایان هم یک متنی که در یک وبلاگ خوندم و برایم ایمیل هم شد می نویسم. داستان زندگی یک نفر هست و جای تامل داره، که آدم بتونه بین نیازها و احساسهای خودش یه تعادلی برقرار کنه که نه از این طرف بیفته و نه از آن طرف.

یک صحنه از فیلم کازابلانکا هست که خیلی دوست دارم. اون جا که موقع خداحافظی همفری بوگارت چونه ی اینگرید برگمن رو می گیره، سرش رو خیلی آروم میاره بالا و می گه: تو چشمهای من نگاه کن کوچولو. چشمهای زیبای اینگرید، پر از اشک، پر از عشق، پر از نیاز و معصومانه است. عین یک موجود کوچک بی پناه، زیبا، معصوم ، با چشمانی که پرده ای از شرم روی نگاهش افتاده و به آن جلوه ای از زیبایی ناب زنانه داده. با خودم میگم چطور میشه عاشق این زن نشد؟ زنی که مثل یک کودک ظریف و بی پناه و معصوم است.از خودم می پرسم به سر آن زنها چی اومد؟ دلم برای مردهای این دوران می سوزد
که با هیولاهایی مثل من طرفند . زنهایی صریح و بی پروا. با خودم فکر می کنم اگر همفری بوگارت داشت از من خداحافظی می کرد چه باید می گفت ؟لابد باید می گفت: تو چشمهای من نگاه کن الاغ ! این بهترین چیزی است که به ذهنم می رسد.

سالها پیش، وقتی ازدواج می کردم من هم همان نگاه شرمگین را داشتم. من اونئروزگار یک دانشجوی بی پول از یک خانواده ی متوسط بودم. همه چیز مرا خوشحال می کرد و اصغر چقدر از خوشحال کردن من لذت می برد. وقتی درسم تمام شد اصغر کنارم نشست و گفت عزیزم، تو لازم نیست کار کنی. من حتی اگه شده به زندان بیفتم هم برای تو بهترین زندگی رو فراهم می کنم. و من توی دلم احساس غرور کردم. از انجا که ذاتا موجود تنبلی هستم صبح ها تا لنگ ظهر می خوابیدم و بعد بلند می شدم و خانه را مرتب می کردم. چند جور غذا و سالاد و سوپ می پختم ( چون اصغر خیلی سوپ دوست داشت ) . از تلویزیون دستور پخت غذاهای جدید یاد می گرفتم که اصغر رو سورپرایز کنم. خمیازه می کشیدم و می نشستم تا شوهرم برگردد. زندگی ما خیلی خوب بود و من خوشحال بودم. تا اینکه یک تلفن ساده همه چیز را به هم ریخت

***

جمله خیلی ساده و خیلی بی رحمانه تا ته قلب من نشست:"این همه درس خوندی، دکتر شدی که بری توی آشپزخونه کلفتی کنی؟" مادرم بود.سعی کردم توضیح بدم که این که برای شوهرم غذا می پزم کلفتی نیست. گفت برو کار کن، برای شوهرت هم غذا بپز! و گوشی را گذاشت. چند روز بعد پدرم وسط حرفهایش گفت که کار جوهر آدمی است و ما را طوری تربیت نکرده که توی خانه بنشینیم و ما به جامعه سهمی داریم که باید برگردانیم. بعد هم تاکید کرد که کسی که خرج یک روز از زندگی اش را در نیاورد یک مفت خور است! فرداش رفتم سراغ استادم توی دانشگاه، چون شاگرد خوبی بودم همان روز توی بخش تحقیقات به من کاری دادند، کاری که از نظر علمی دوستش داشتم ولی حقوقش انقدر کم بود که خرج رفتن و آمدنم هم نمی شد. با این همه قبولش کردم، چون نمی خواستم مفت خور باشم.

***

اصغر با کار کردن من مخالفتی نکرد. اصغر آدم باهوشی بود. نه برای اینکه اعداد 4 رقمی را در هم ضرب می کرد و روی هوا انتگرال توابع سینوسی می گرفت. برای این که می دونست که اینجور موقع ها نباید مخالفت کند.خیلی آرام و مهربان گفت: عزیزم، اگر دوست داری کار کنی ، کار کن. اما تو خیلی لطیف و زیبایی . حیف تو نیست توی اون محیط مردونه خشن؟ توی اون راه دور؟من خودم می برم و میارمت، دوست ندارم خانوم کوچولوی خوشگلم وسط اون جاده قاطی راننده کامیون ها رانندگی کنه و خدای نکرده مشکلی پیش بیاد. راستش ،من باز هم احساس غرور کردم که شوهرم این طور از من محافظت می کند. به حدی که یادم رفت که من از 18 سالگی گواهینامه داشتم و اتفاقا خیلی هم خوب رانندگی می کردم.

***

مدتی به این منوال گذشت. اصغر هر روز من رو مثل یک کودک می برد دم در کارخونه و تحویل می داد و عصر هم تحویل می گرفت. اما کار آسونی نبود. چون کارخونه ها رو توی دو راهی قلهک نمی سازند. راه دور بود. اصغر خسته می شد. کم کم بهانه گیری می کرد، بد اخلاقی می کرد. نهایت سعی اش را کرد که به من بفهماند که این کار از نظر منطقی بیخود است و رهایش کنم. اما من توی کارم شروع به پیشرفت کرده بودم و از این که به جای سالاد درست کردن برای اصغر برای مردمم دارو می ساختم لذت می بردم. گفتم که کارم رو ول نمی کنم و خودم می خواهم رانندگی کنم و او هم در نهایت قبول کرد. از اون روز همه چیز عوض شد، می تونستم اضافه کاری وایسم ، تونستم به سرعت پبشرفت کنم ؛ حتی جمعه ها می رفتم سر تولید.دقیقا یک سال بعد به من یک پیشنهاد کاری با سه برابر حقوق داده شد که بلافاصله قبول کردم. پنجشنبه ها هم یک کار نیمه وقت توی یک شرکت خصوصی گرفتم که بابت یک نصف روز کلی پول می دادند. جمعه ها هم توی یک داروخانه شیفت وای میستادم.از اون پیشی کوچولوی ناز چیزی باقی نمونده بود،دوباره روی پاهای خودش فرود اومده بود و احساس ببر بودن می کرد.

***

سالها گذشت، من عوض شده بودم.دیگه از این که یک مرد ازم حمایت کنه احساس غرور نمی کردم.از این که خودم داشتم از عده ای به مراتب بزرگ تر و بیشتر حمایت می کردم خوشحال بودم. اما همه اش هم خوشحالی نبود.سختی و مبارزه و خستگی هم بود. اصغر شروع کرد به بی توجه شدن. به بی تفاوتی ، به بد زبانی و آزار دادن. لابد دلش برای پیشی کوچولوش تنگ شده بود. اما من دیگه اون آدم نبودم، من بالغ شده بودم . حالا بجای اینکه سالاد درست کنم و بشینم تا شوهرم برگردد، وقتی دیر می آمد ازش می پرسیدم کجا بودی و اصغر این رو دوست نداشت. توی حساب بانکی مشترک مان می دیدم که پولهایی کم می شود و وقتی ازش می پرسیدم دوست نداشت توضیح بدهد. اصغر زنی که بپرسد؛ مشارکت کند؛ نظر بدهد ، بپرد روی پشت بام و دیش ماهواره را تنظیم کند دوست نداشت. شاید هم حق داشت ، او با یک پیشی کوچولو ازدواج کرده بود وحالا با یک هیولا باید سر می کرد.من هم اصغر را دوست نداشتم. نگاه کردم و دیدم همه ی این مدت چیزی که مرا به او پیوند می داد نیاز بود و نه عشق. حالا دیگه بهش نیازی نداشتم، می تونستم روی پای خودم بایستم. به همین سادگی. چرا باید می ماندم؟ خداحافظی کردم. از زمانی که از اصغر جدا شدم خیلی مصیبت کشیدم. کارم را از دست دادم، مهاجرت کردم، گرسنگی کشیدم، غربت دیدم ، اشک ریختم، زمین خوردم ، اما همه ی این ها را روی پاهای خودم کردم . گاهی از خودم می پرسم اگر آن روز مادرم به من زنگ نمی زد و مرا به زور به کار کردن وادار نمی کرد همه ی این اتفاق ها می افتاد؟ اگر هنوز هم داشتم توی آشپزخانه برای شوهرم سالاد و سوپ می پختم و بچه هام توی اطاق داشتند بازی می کردند خوشحال تر نبودم؟ پاسخ این سوال را هرگز نخواهم دانست.

****

به چشمهای اینگرید برگمن نگاه می کنم. حالا می دونم چه بر سر اون زنهای ناز و کوچولو آمده است. آنها بزرگ شده اند، قد کشیده اند و دیگر کوچولو نیستند. توی کوچه ؛ توی خیابان دارند می دوند و سهم آدم بودنشان را می پردازند. توی زندگی جورهای مختلفی آدم را فلج می کنند. یک جورش هم این است که توی چشمهایت نگاه می کنند و می گویند توی چشمهام نگاه کن ، کوچولو! برای فلج کردن یک زن لازم نیست پاهایش را قطع کنی، کافی است به او بقبولانی که این پاهای زیبا برای دویدن و پریدن از روی موانع ساخته نشده است.برای فلج کردن یک زن لازم نیست بهش بگویی احمق و نصف عقل! می توانی در عوض بهش بگویی: تو فقط و فقط برای عشق ورزیدن ساخته شده ای. با همین حرفهای زیبا می توان از یک انسان، با همه ی قابلیت هایش یک عروسک بی خاصیت ساخت که »فقط و فقط برای عشق ورزیدن ساخته شده» و در نتیجه بدون عشق یک مرد دلیلی برای بودن ندارد. موجودی که حتی یک روز هم نمی تواند روی پای خودش بایستد ( چون متاسفانه با عشق ورزیدن و این حرفها ی قلمبه حتی یک نون بربری هم نمی شود خرید) . موجودی که نه در سطح روحی و نه در سطح اجتماعی هیچ هویت و استقلالی ندارد. می توان روی طاقچه گذاشت و پرستیدش. می توان هم به راحتی برش داشت و یک عروسک دیگر جایش گذاشت و در نهایت پر رویی بهش گفت : «عزیزم، ذات مردانه این است. ما مردها وحشی و رام نشدنی هستیم. ما مردها ذاتا تنوع طلبیم! ما مردها دوست نداریم به کسی توضیح بدهیم. اصلا ما مردها وحشی هستیم. اما تو مظهر کمال و زیبایی و عشقی. تو یگانه دلیل آفرینشی ، تو وجودت سراپا مهر و وفاداری است، تو تندیس مادرانگی و شاعرانگی هستی! » بعد همان طور که این حرفها را می زنیم می توانیم آن تندیس نازنین را پرتش کنیم توی سطل آشغال و راهمان را بکشیم و برویم ، همانجوری که همفری بوگارت راهش را کشید و رفت. به چشمهای اینگرید برگمن نگاه می کنم. خوشحالم از اینکه نسل زنهای کوچولو رو به انقراض است.نه ، اشتباه نکنید، من هنوز هم خوشحال نیستم ! اما فکر نمی کنم آنها هم خوشحال بوده اند. فلج بودن که خوشحالی ندارد...
 

Parinaz.

پری‌ناز
ارسال‌ها
1,932
امتیاز
9,953
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قزوین
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
آزاد تهران جنوب
رشته دانشگاه
طراحی لباس
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

به نقل از Mr.Mamareza :
یعنی چی زن فرصت نشستن نداشته باشه؟
از 5 ساعت بعد از ظهر 2 ساعت کار کرده 3 ساعت استراحت... .
مرده بیرون داشته کار میکرده... .

عادلانه هستش که وقتی اومد اون چایی رو بریزه بیاره؟
گفتم زن و مرد از سرکار میان...یعنی هردوشون سرکار بودن و در یک زمان میرسن خونه
 

vahidd

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
1,749
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد
شهر
مشهد
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

البته بچه ها معمولآ این چیز ها خیلی شخصین .
یعنی بعضی از خانوم ها بیشتر مستقلن و دوست دارن بیرون از خونه کار کنن بعضی ها نه
بعضی ها اصلآ دوست دارن بچه دار شن بعضی ها نه
بعضی ترجیه میدن که کار خونه و بیرون بین زن و مرد تقسیم بشه بعضی نه میخوان خودشون کار خونه رو بکنن مرد کار بیرون از خونه
برای مرد ها هم همین طور هست
مهم اینه که هر کس طرف مقابل و زوجشو طوری انتخاب کنه که با هم تطابق داشته باشن .
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

این سوال را دخترها، به خودشون جواب بدهند؟ آیا دوست ندارید مادر بشوید و بچه داشته باشید؟
یکی از لذت بخش ترین تجربیات زندگی والد شدن و بچه داشتن هستش. اگر حالا این موضوع را خوب درک نمی کنید وقتی بزرگتر شدید بهتر آن را درک می کنید. یا اینکه می توانید این سوال را از پدر و مادر خودتون بپرسید و ببینید چه جوابی به شما می دهند.
نمي تونيم واسه همه نسخه بپيچيم . بله وقتي يكي مادر ميشه ( اكثرا) ناخودآگاه يك عشقي به بچه‌ش توي دلش به وجود مياد . اما قبلش ، نمي تونيم بگيم همه دخترا دلشون مي خواد مادر شَن . همين الآنم من خيلي از دختراي ازدواج كرده رو ديدم كه مثلا يكي ازشون مي پرسه چرا بچه دار نميشين ميگه واي حوصله ندارم و اينا . ( ربطيم به كار نداره ، اصولا كار سختيه و روحيه‌ي همه‌ي دخترا هم طوري نيست كه از اول بخوان مادر شن .)
يكي از خصوصيات دخترا اينه كه دوست دارن مادري كنن ، حتي بچه هاي كوچيكم براي عروسكاشون مادري مي كنن ، اما اين يك بخشه ، ممكنه احساس مادري توي يك زني يك جور ديگه ارضا شده باشه ، يا مثلا علاقه به رشته‌ش انقدر زياد باشه كه چشم پوشي كنه از اون احساس خوب مادر شدن . يعني كلا نميشه گفت همه دوست دارن اين قضيه رو .
یکی دیگه از نکاتی که می تونم بگم اینه که مردا دوست دارن، زن خودشون را خوشحال کنن. من به نوبه خودم اگر حس کنم برای زنم مهم نیستم و یک جوری همسرم بی نیاز از من هست، به آرامی دیگر احساسی به او نخواهم داشت. این موضوع را جدی بگیرین. این موضوع اگر طلاق واقعی نیاره، می تونه طلاق عاطفی بیاره. اگر کار کردن زن به اینجا بیانجامه که مردش حس نکنه که مرد زنش هست, آن زندگی گرمی خودش را نخواهد داشت.
ببينيد يك چيزي وجود داره كه توي ازدواج و روابط عاطفي و روابط ِ ديگه‌ي زن و مرد ، زن و مرد دوست دارن مكمل هم باشن . يعني دوست دارن احساس كنن وجود اون ها نقش داشته توي تكميل فرد مقابل . مثلا مردا دوست دارن زنشون توي يه مواردي بشون تكيه كنه . همون طور كه زنا هم دلشون ميخواد همسرشون پشتيبانشون باشه . اما تا جاييش خوبه كه حس تعلق به تسلط تبديل نشه . احساس مي كنم اينجا يه كم داره وارد مرز تسلط ميشه .

+ هر پستي رو مي بينم هر كس يه تزي راجع به يه ظرف شستن داده ، شكر خدا تكنولوژي تا سن ازدواج ما انقدر پيشرفت كرده و مي كنه كه ديگه لازم نباشه تصميم بگيريد خودتون ظرف بشوريد يا همسرتون :دي :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #73

fatima !!!!!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
711
امتیاز
2,573
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

به نقل از DIFFERENT :
ببین من العان کار خشن دوس دارم
اصن خوش دارم آرامش فکری نداشته باشم.
کیو باید ببینم؟؟
مسلمن خودمو
چون اختیارم دست خودمِ...
برام مهم نیس کی دوس داره کار کنم نکنم.اونی که با منه باید با همه اینا کنار بیاد.

پ.ن:من تو اون حد نیسم که بگم فمینست هستم.
اگر باشم نهایت افتخار رُ به خودم میکنم.یکی از اهدافم هست.

+چرا فکر میکنید که همه کاره این مثلن؟؟
:|

ما نگفتیم همه کاره ایم مثلن و برای کسی هم تصمیم نگرفتیم در نهایت منطق داریم استدلالامون میگیم و دفاع میکنیم .

+ سفسطه نکنید منظورم همه بودن

به نقل از fade to black :
ببین دو تا نکته هست .
۱ اینکه تشبیه شما اشتباه هست .چند تا مثال
مهد کودک یک مکان برای جمع شدن بچه ها و رشدشونه نه صرفآ برای نگه داریشون .
یعنی شما میتونی بهزیستی یعنی مکان کودکایی که سرپرستی ندارن رو با خانه سالمندان مقایسه کنید .
و درضمن مهدکودک ها یک تایم خاص دارن : مثلآ از ساعت ۷ صبح تا ۱۲ . بعد کودک برمیگرده پیش والدینش .
مطمءنآ توی اون چند ساعت که یک کودک داره پیش دوستاش زبان یاد میگیره یا کار دستی درست میکنه یا بازی میکنه خلاء و کمبود محبت خانواده رو احساس نمیکنه .

نکته ی ۲ اینکه خانه ی سالمندان توی ایران این وجهه ی بد رو داره .
خارج از ایران حکم بهشت رو داره . یک مکان که کسی احساس تنهایی نمیکنه همیشه یکی مراقبته همه ی امکاناتی که میخوای فراهمه .


و در ضمن توی ایرانم معمولآ کسایی که پدر و مادریی دارن که نمیتونن خودشون از خودشون مراقبت کنن برای اون تایمی که میرن سر کار پرستار میگیرن ، کارشون رو که نمیذارن کنار .



کلآ تشبیهت تشبیه درستی نبود .

بچه ی دوساله یا کمتر که میره مهد به نظرم بیشتر به محبت مادر نیاز داره تا اجتماعی شدن . اجتماعی شدن به دور از محبت خانواده به

نظر شخص خودم زیاد قابل قبول نیست . خب دیگه بچه هایی هم که مادراشون وقت نگه داریشونو ندارن میخان برن پیشرفت کنن میرن مهد .

بچه هم در آینده نمیتونه خودشو توجیح کنه که زمانی که همسالان من در آغوش مادر بودن چرا من باید تو مهد اجتماعی میشدم ؟ حالا

مامانم بره خونه سالمندان لذت ببره ! این در راستای کار مادران بود . زیاد از بحث دور نشید .

+ برو بابا کی ظرف میشوره دست ماشین ظرفشویی درد نکنه :-"

ولی کلا منظور مشارکت در کارهای خونس ! :)
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

قبول ندارم ، مادر مادره ، معلم نيست كه . مخصوصا بعد از دوسالگي واقعا مهد كودك نيازه .البته مهد كودك خوب . محبت مادرانه هم چيزي نيست كه مثلا صبح پاشي بچه رو بزني تو شارژ ( محبت مادرانه ) بعد تا عصر بايد تو شارژ باشه پس مادر نمي تونه بره سر كار . يعني چيزي نيست كه تمام وقت مادر رو بگيره .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #75

fatima !!!!!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
711
امتیاز
2,573
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

به نقل از SaϔnA.M :
قبول ندارم ، مادر مادره ، معلم نيست كه . مخصوصا بعد از دوسالگي واقعا مهد كودك نيازه .البته مهد كودك خوب . محبت مادرانه هم چيزي نيست كه مثلا صبح پاشي بچه رو بزني تو شارژ ( محبت مادرانه ) بعد تا عصر بايد تو شارژ باشه پس مادر نمي تونه بره سر كار . يعني چيزي نيست كه تمام وقت مادر رو بگيره .

معلم هم هست . مادرا الگوی دختراشونن مگه نیست ؟ وقتی بچه مادری ندیده و مادری نداشته که بخاد ببینه ؟ حس خوب کنار مادر بودن

همین که کنارته یه حسی به بچه میده که خودشم نمیخاد با ده تا مهد حتی گه بهشتم باشه عوضش کنه .
 

vahidd

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
1,749
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد
شهر
مشهد
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

به نقل از Limooo torsh :
بچه ی دوساله یا کمتر که میره مهد به نظرم بیشتر به محبت مادر نیاز داره تا اجتماعی شدن . اجتماعی شدن به دور از محبت خانواده به

نظر شخص خودم زیاد قابل قبول نیست . خب دیگه بچه هایی هم که مادراشون وقت نگه داریشونو ندارن میخان برن پیشرفت کنن میرن مهد .

بچه هم در آینده نمیتونه خودشو توجیح کنه که زمانی که همسالان من در آغوش مادر بودن چرا من باید تو مهد اجتماعی میشدم ؟ حالا

مامانم بره خونه سالمندان لذت ببره ! این در راستای کار مادران بود . زیاد از بحث دور نشید .

+ برو بابا کی ظرف میشوره دست ماشین ظرفشویی درد نکنه :-"

ولی کلا منظور مشارکت در کارهای خونس ! :)
آقا من خودم مادرم کار میکرد وقتی به دنیا اومدم
اون روزایی که میرفته سر کار مثلآ تا ساعت 12 منو میداده به زن داییم که بهم شیر بده چون تقریبآ هم زمان بچه دار شدن
الان من مادرمو از هر کسی بیشتر دوست دارم
عقده ایم نیستم راستش یعنی اصلا این چیزارو یادم نمیاد که عقده ای باشم .
احتمالآ بهم خوشم میگذشته چون با پسر داییم بودم :D
خیلی از خونواده هام که میتونن پرستار میگیرن
به خدا محبت مادر مثل رشد نیست که مثلآ موقع ش از 9 شب تا 9 صبحه

به نقل از Limooo torsh :
معلم هم هست . مادرا الگوی دختراشونن مگه نیست ؟ وقتی بچه مادری ندیده و مادری نداشته که بخاد ببینه ؟ حس خوب کنار مادر بودن

همین که کنارته یه حسی به بچه میده که خودشم نمیخاد با ده تا مهد حتی گه بهشتم باشه عوضش کنه .
اینم همون قضیه رشده ؛ ساعت بندی نیست که .
درضمن بچه ها اکثرآ خودشونم خیلی مهد دوست دارن:D
 

pucy cat

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
2,345
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 4
شهر
تهــران
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

اون نيازي که مادر ميتونه رفع کنه معلم نميتونه ولي براي بچه لازمه که بعديه مدتي تواجتماع وارد شه پس اين حتمابايد اتفاق بيفته وبه مادر لطمه اي نميزنه
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

يك سري اتفاقات توي مهد بهتر از خونه ميفته . مثلا همبازي داشتن خيلي مهم تره . توي روابط اجتماعي خيلي تاثير ميزاره . توي مهد كودك مهارت هاي مختلف ياد ميگيرن بچه ها . اصلا قابل مقايسه نيست با خونه . بچه اي كه هيچ همبازي اي نداشته باشه و از صبح مامانش رو ببينه بچه ي وابسته اي ميشه و اين خوب نيست .
( الآن مي گن خب مامانه 6 تا بچه ديگه بزائه :| )
 

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,422
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

مهد يه سري فوايد داره يه سري مضرات
همون طور كه گفتن مهد كمك ميكنه كه بچه اجتماعي شه و مهارت هاي زيادي ياد بگيره
اما هميشه همه چي ايده آل نيست,خيلي وقتا بچه ها تو مهد چيزاي بدي از بقيه بچه ها ياد ميگيرن مثلا فحش
 

skYboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
348
امتیاز
324
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
مدال المپیاد
نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کار زن در خارج از خانه

به نقل از DIFFERENT :
*اونی که با منه باید با همه اینا کنار بیاد.
*پ.ن:من تو اون حد نیسم که بگم فمینست هستم.
اگر باشم نهایت افتخار رُ به خودم میکنم.یکی از اهدافم هست.
*چرا فکر میکنید که همه کاره این مثلن؟؟
*كاملا در اشتباهين شما،اشتباه درمورد ه خودتون فك كردين،بهتره اين جوري بگين ك بايد با هم كنار بياين نه اين ك اون بايد با من كنار بياد.
*اهداف هركس مورد احترام ه،اما شايد اهداف بزرگتر و باارزش تري وجود داشته باشه و3 زندگي.
*كسي اين فكرو نكرده،هركس عقيده ش رو مي گه و ازش دفاع مي كنه.
به نقل از robomash :
مهد يه سري فوايد داره يه سري مضرات
پ ن:محبت مادر و مهدكودك و تلاش براي فرآيند اجتماعي شدن و كم شدن وابستگي ا،هيچ كدوم جاي همو نمي گيرن،پ بايد نقش هركدوم جدا معلوم باشه تا ازشون بهترين استفاده رو داشته باشيم.
 
بالا