Naysi
نیشو؟🐣
- ارسالها
- 31
- امتیاز
- 575
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان یاس
- شهر
- LA
- سال فارغ التحصیلی
- 1406
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادستهر چند که سرو سرفرازد
در باغ به قامت تو نازد
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادستهر چند که سرو سرفرازد
در باغ به قامت تو نازد

از خراسان آن خور طاووسوشچیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
مرا هزار امید است و هر هزار توییاز خراسان آن خور طاووسوش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش

هزار جهد بکردم که یار من باشیمرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
به خاک حافظ اگر یار بگذرد چون بادهزار جهد بکردم که یار من باشی
قراربخش دل بیقرار من باشی
مرا در کودکی شوق دگر بودبه خاک حافظ اگر یار بگذرد چون باد
ز شوق در دل آن تنگنا کفن بدرم

خبر بردند مجنون را که لیلیمرا در کودکی شوق دگر بود
خیالم زین حوادث بی خبر بود
جدایی نیست حسن و عشق را یک مو ز یکدیگرخبر بردند مجنون را که لیلی
ندارد با تو پیوندی و میلی
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها با همجدایی نیست حسن و عشق را یک مو ز یکدیگر
به جای زلف لیلی بید مجنون را تماشا کن

نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزدچه شوری بهتر از برخورد برق چشمها با هم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن،
فکر زنجیری کنید ای عاقلاننازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد
نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد ...
-شهریار
ای کلبه متروک فروریخته بر خویشفکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
پیش هر بیگانه گویم راز خود
آشنا رویی مرا دیوانه کرد

وای من دوباره واژه نما و عادی رو باهم قاتی کردمای کلبه متروک فروریخته بر خویش
ویرانه شدت چاره بیگانه شدن بود؟

ای گل گمان مبر به شب جشن میرویوای من دوباره واژه نما و عادی رو باهم قاتی کردم
لحظه ی ویران شدن خانه هاست
جشن چراغانی ویرانه هاست ...

فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان !ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند..
چهره بگشا که دلم غرق تمنا شده استفاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان !
لب بگشا که می دهد لعل لبت به مرده جان ...

بگشا بند قبا تا بگشاید دل من !چهره بگشا که دلم غرق تمنا شده است
دیدن روی خوشت حلّ معمّا شده است
دل از من برد و روی از من نهان کردبگشا بند قبا تا بگشاید دل من !
که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود

سلطان من خدا را زلفت شکست ما رادل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد؟
ای نقطه سیاهی بالای خط سبزشسلطان من خدا را زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندین دراز دستی ؟ ...