مشاعره واژه‌نما

[خرامان]

دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچکس آسان نگرفت

ای همرهان و یاران گریید همچو باران
تا در چمن نگاران آرند خوش لقایی

 

[طوطو]

ای همرهان و یاران گریید همچو باران
تا در چمن نگاران آرند خوش لقایی

من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست

 

[خرامان]

گریه‌ی جانسوز مرا ناله ز دنباله نگر
ناله‌ی بی‌گریه ببین گریه‌ی بی‌ناله نگر

 

[خرامان]

گریه‌ی جانسوز مرا ناله ز دنباله نگر
ناله‌ی بی‌گریه ببین گریه‌ی بی‌ناله نگر

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم

 

[zeynulek]

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم

شرب گل از ابر بود شرب دل از صبر بود
ابر حریف گیاه صبر حریف صبا

 

[bluemoon]

شرب گل از ابر بود شرب دل از صبر بود
ابر حریف گیاه صبر حریف صبا

تا گل روی تو دیدم همه گل‌ها خارند
تا تورا یار گرفتم همه خلق اغیارند

 

[خرامان]

تا گل روی تو دیدم همه گل‌ها خارند
تا تورا یار گرفتم همه خلق اغیارند

ای ساده گل و ساده می و ساده شکر
زین کار که با تو کردم اندوه مخور

 

[Anna007]

ای ساده گل و ساده می و ساده شکر
زین کار که با تو کردم اندوه مخور

غم مخور کاین شب سیه پایان ندارد در جهان
زخم دل بی‌مرهم و درمان ندارد در جهان

 

[خرامان]

غم مخور کاین شب سیه پایان ندارد در جهان
زخم دل بی‌مرهم و درمان ندارد در جهان

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

 

[Anna007]

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

خدا نه در این جهان است و نه در آن جهان
او در دل هر ذره خاموش و بی‌نشان

 

[خرامان]

خدا نه در این جهان است و نه در آن جهان
او در دل هر ذره خاموش و بی‌نشان

در جستن آن نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سراپای جهان با دل تنگ

 

[Naysi]

در جستن آن نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سراپای جهان با دل تنگ

اندر دل من درون و بیرون همه او است
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست

 

[Mojo]

اندر دل من درون و بیرون همه او است
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خونِ جگر شود

 

[خرامان]

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خونِ جگر شود

خون من ریزی و چشم تو روا می‌دارد
بوسه‌ای خواهم و گویی که روا نیست چرا

 

[Mojo]

خون من ریزی و چشم تو روا می‌دارد
بوسه‌ای خواهم و گویی که روا نیست چرا

سر من از ناله من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

 

[خرامان]

سر من از ناله من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من به جز از کشته ندروی

 

[Mojo]

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من به جز از کشته ندروی

بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر

 

[خرامان]

بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر

فردا شنیده‌ای که بود داغ زر و سیم
خود وقت مرگ می‌نهد این مرده‌ ریگ داغ

 

[Calmboy2003]

فردا شنیده‌ای که بود داغ زر و سیم
خود وقت مرگ می‌نهد این مرده‌ ریگ داغ

لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست
چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست.

 

[خرامان]

لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست

چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست.

هر چند که سرو سرفرازد
در باغ به قامت تو نازد