مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من آن خزان‌زده برگم که باغبان طبیعت
برون فکنده ز گلشن به جزم چهره زردم
معاذالله ازان شبها که بود از حد برون دردم
تو با اغیار می خوردی می و من خون همی خوردم
 
  • لایک
امتیازات: riri
معاذالله ازان شبها که بود از حد برون دردم
تو با اغیار می خوردی می و من خون همی خوردم
میخانه اگر ساقی صاحب‌نظری داشت
میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت
 
  • لایک
امتیازات: riri
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر بزم تو افشاند فلک عقد ثریا را
-حافظ
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
 
  • لایک
امتیازات: riri
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
 
  • لایک
امتیازات: riri
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
:‌)))))
 
  • لایک
امتیازات: riri
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را /***/ به خورشید و فلک سایم از این عزت کف پا را

روان و روح و جان ما همه از دولت شاه است /***/ من مفلس کی‌ام چیزی ببخشم خال زیبا را

اگر استاد ما محو جمال یار می‌بودی /***/ از آن خود نمی‌خواندی تمام روح و اجزا را
 
  • لایک
امتیازات: riri
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را /***/ به خورشید و فلک سایم از این عزت کف پا را

روان و روح و جان ما همه از دولت شاه است /***/ من مفلس کی‌ام چیزی ببخشم خال زیبا را

اگر استاد ما محو جمال یار می‌بودی /***/ از آن خود نمی‌خواندی تمام روح و اجزا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
بهایش هم بباید او ببخشد کل دنیا را :)
 
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را /***/ به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را

مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟ /***/ که ریحانه بخشدش او را کل دنیا را

کسی که دل بدست آرد که محتاج ما نیست /***/ که صبا بخشدش او را تمام روح و اجزا را
 
  • خنده
امتیازات: riri
مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟ /***/ که ریحانه بخشدش او را کل دنیا را
اگر خواهی بدانی سر این ناقابل اهدا را
بخوان ارام و با دقت تو این معجوج بیت ها را:

نبخشیدم من و شاعر بدو بخشیده دنیا را !!!
ولیکن گویمت پاسخ من این شامخ معما را

به فقر خود بر آن دلبر ببخشم این هدایا را
که من در کف ندارم در جهان جز جان و دنیا را

ببرده جان به طنازی حلالش باد یغما را
نمانده هیچ جز دنیا برای تقدیم ما را !
 
اگر خواهی بدانی سر این ناقابل اهدا را
بخوان ارام و با دقت تو این معجوج بیت ها را:

نبخشیدم من و شاعر بدو بخشیده دنیا را !!!
ولیکن گویمت پاسخ من این شامخ معما را

به فقر خود بر آن دلبر ببخشم این هدایا را
که من در کف ندارم در جهان جز جان و دنیا را

ببرده جان به طنازی حلالش باد یغما را
نمانده هیچ جز دنیا برای تقدیم ما را !
اگر جان و جهان را یک قلم بر باد می‌بخشی
بفرما، لیک پیدا کن نخست اصلاً بها را، را

تو بخشیدی، عجب بخشنده‌ای! بی‌کیسه و بی‌کف
نه بخشیدن که پیچاندی فقط امضای وا را، را

چه دنیا؟ آنچه در مشتت ندارد وزن یک آهی!
چه جان؟ آن کز ازل در خواب می‌دید التجا را، را

به نام عشق، بازی کردنت با واژه آسان نیست
که ما دیدیم در چشمان آن معشوق، "نه" را، را

به "یغما" برده دل؟ دل را که حتی یادگارش نیست
مبادا عشق را آلوده سازد ناله‌ها را، را
 
  • لایک
امتیازات: riri
اگر جان و جهان را یک قلم بر باد می‌بخشی
بفرما، لیک پیدا کن نخست اصلاً بها را، را

تو بخشیدی، عجب بخشنده‌ای! بی‌کیسه و بی‌کف
نه بخشیدن که پیچاندی فقط امضای وا را، را

چه دنیا؟ آنچه در مشتت ندارد وزن یک آهی!
چه جان؟ آن کز ازل در خواب می‌دید التجا را، را

به نام عشق، بازی کردنت با واژه آسان نیست
که ما دیدیم در چشمان آن معشوق، "نه" را، را

به "یغما" برده دل؟ دل را که حتی یادگارش نیست
مبادا عشق را آلوده سازد ناله‌ها را، را
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها
 
  • لایک
امتیازات: riri
اگر جان و جهان را یک قلم بر باد می‌بخشی
بفرما، لیک پیدا کن نخست اصلاً بها را، را

تو بخشیدی، عجب بخشنده‌ای! بی‌کیسه و بی‌کف
نه بخشیدن که پیچاندی فقط امضای وا را، را

چه دنیا؟ آنچه در مشتت ندارد وزن یک آهی!
چه جان؟ آن کز ازل در خواب می‌دید التجا را، را

به نام عشق، بازی کردنت با واژه آسان نیست
که ما دیدیم در چشمان آن معشوق، "نه" را، را

به "یغما" برده دل؟ دل را که حتی یادگارش نیست
مبادا عشق را آلوده سازد ناله‌ها را، را
ادیبا بر سر مفعول یک "را" می توان آورد !
سخن در عشق، عاشق می تواند بر زبان آورد

بگو اول که ای شاعر؟ فکوری در مثل هشیار؟
در این محفل نمی شاید بجز دردی کشان آورد

چه می سنجی؟ چه می جویی؟ مرا عیب چه می گویی؟
مگر قامت دو تا کردت؟ سرت بر آستان آورد؟

بگفتی دیده ای در چشم آن معشوق نه را، هان؟
تو چشمش دیدی و سالم، سرت اینجا چنان آورد ؟!

بدی(bodi) لایعقل و یک لا قبا از جور او گاهی؟
عجب باشد که این نارفته مکتب تفسیر بر قرآن آورد !
 
@arman.karimi اگه کم نیاوردی :)) ادامه اش رو تو این تاپیک بریم بهتره :
 
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
-سعدی فکر کنم
 
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
-سعدی فکر کنم
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
 
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
 
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
یاد باد آنکه سرکوی تواَم منزل بود
یعنی آن منزل خوبی که در آن ساحل بود
یاد باد آنکه سرکوی تواَم منزل بود
یعنی آن منزل خوبی که در آن ساحل بود

در دلم بود که با دوست نباشم هرگز
چه کنم دختر همسایه ی ما خوشگل بود

بعد یک عمر که می خواست به من سر بزند
از بد بخت من آن شب پدرم منزل بود

دوش با یاد حریفان به خرابات شدم
گرچه شب وارد آنجا شدنم مشکل بود

دیدم او را که نمی دیدم اگر، بهتر بود
با سر و روی بدی داخل مجلس ول بود

حافظا خانم فیروزه بواسحاقی
که گل سر سبد شعر به هر محفل بود

گرچه اشعار پر از مسئله و ناقص داشت
لیک در آنچه که می خواست دلم کامل بود!
 
Back
بالا