مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم
من مانده‌ام ملجور از او، بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او، در استخوانم می‌رود
 
من مانده‌ام ملجور از او، بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او، در استخوانم می‌رود
در ره منزل لیلی که خط هاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
 
یاد باد آن کاو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم :)
-حافظ
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
 
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دل‌دار جدا
 
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران !!!
 
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران !!!
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
 
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
 
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
ای مرغک خرد ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز
رام تو نمی شود زمانه، رام از چه شدی رمیدن آموز !
-پروین
 
ای مرغک خرد ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز
رام تو نمی شود زمانه، رام از چه شدی رمیدن آموز !
-پروین
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را می‌شمارم روز و شب
 
من آن خزان‌زده برگم که باغبان طبیعت
برون فکنده ز گلشن به جزم چهره زردم
معاذالله ازان شبها که بود از حد برون دردم
تو با اغیار می خوردی می و من خون همی خوردم
 
معاذالله ازان شبها که بود از حد برون دردم
تو با اغیار می خوردی می و من خون همی خوردم
میخانه اگر ساقی صاحب‌نظری داشت
میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت
 
Back
بالا