مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • لایک
امتیازات: riri
  • لایک
امتیازات: riri
  • لایک
امتیازات: riri
یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش
چون لحد و گور مغان تنگ و دل‌افشار و ترش
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
 
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
به زبان خود بگویی که به حسن بی‌نظیرم
من از گیسوش فهمیدم به وقت مرگ‌ نزدیکم
خوشا ای عشق ممنونم همیشه خوش‌خبر باشی
 
  • لایک
امتیازات: riri
من نگفتم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
در آن ندت که من در بسته بودم
سخن با آسمان پیوسته بودم
گهی برج کواکب می‌بریدم
گهی ستر ملائک می‌دریدم
 
در آن ندت که من در بسته بودم
سخن با آسمان پیوسته بودم
گهی برج کواکب می‌بریدم
گهی ستر ملائک می‌دریدم
ملامت میکنی مارا میان هرکسو ناکس
چقد گفتی که ای عاشق سری همچو کدو داری :)
 
ملامت میکنی مارا میان هرکسو ناکس
چقد گفتی که ای عاشق سری همچو کدو داری :)
یکی شکسته نوازی کن ای نسیم عنایت
که در هوای تو لرزنده تر از شاخه بیدم
 
  • لایک
امتیازات: riri
  • لایک
امتیازات: riri
  • لایک
امتیازات: riri
شراب شوق می نوشم به گرد یار می‌گردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می‌گردم
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم می زند استاده ام نشاب را
-سعدی
 
Back
بالا