مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
شاعر گمنام

یادگاری از روزهای بارانی و شاداب
یاد تو در دل، همچون قطره‌ای از باران است
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری‌ست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
 
شمع وجودت روشن، در دل شب‌های تار
شوق وصالت در دل، می‌سوزد چون آتش زار
ببخشید درگیر یه چیزی شدم طول کشید

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می‌رسد مژده گل بلبل خوش‌الحان را
 
ببخشید درگیر یه چیزی شدم طول کشید

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می‌رسد مژده گل بلبل خوش‌الحان را
ای عشق، در دل من همیشه جاودانه‌ای
ای نغمه‌ای که در گوش جانم می‌خوانی
 
ای عشق، در دل من همیشه جاودانه‌ای
ای نغمه‌ای که در گوش جانم می‌خوانی
یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود ! ...
 
یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود ! ...
دل در جهان مبند که این بی‌وفا جهان
صد بار آزموده‌ام، بی‌مایه و رستن بود
 
دل در جهان مبند که این بی‌وفا جهان
صد بار آزموده‌ام، بی‌مایه و رستن بود
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هرچه کردم ناله از دل سنگ‌دل نشنید و رفت
 
فتادم از نظر و اوفتاده‌ام ز خیال
فرامشی نبود یار را به حال زوال
لاله و گل زخمی خمیازه اند
عیش این گلشن خماری بیش نیست
(البته باید ت میدادین :)
 
ای نسیم سحر آرامگاه یار کجاست
منزل آن مه عاشق‌کش عیار کجاست
 
Back
بالا