مشاعره

[Kiamehr]

تاریخ کاش فراموش کرده بود من
روزی ز مادری به بری زاده گشته ام

من سراپا همه شرمم
تو سراپا همه عفت

عاشق پا به فرارم
تو که این درد ندانی

 

[Zeynab_716]

من سراپا همه شرمم
تو سراپا همه عفت

عاشق پا به فرارم
تو که این درد ندانی

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
«بابا طاهر»

 

[./.]

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
«بابا طاهر»

در این نفس که بریدم، ز جام و ساقی و باده
شود دوباره نشانی مرا به روی سجاده؟

 

[دژاوو]

در این نفس که بریدم، ز جام و ساقی و باده
شود دوباره نشانی مرا به روی سجاده؟

هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی
درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند

 

[Kiamehr]

هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی
درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

 

[./.]

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

قلۀ قاف که راهش ز تن مردۀ عشاق پر است
تکه سنگی است که از دور تو گویا که در است

 

[MarMari]

قلۀ قاف که راهش ز تن مردۀ عشاق پر است
تکه سنگی است که از دور تو گویا که در است

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت

 

[./.]

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت

تنگ است اگر سینه ما جای عجب نیست
جایی ز تن مردۀ صد حسرت ناکام نمانده

 

[f.hn]

تنگ است اگر سینه ما جای عجب نیست
جایی ز تن مردۀ صد حسرت ناکام نمانده

همنشینی با کسی دلتنگی ام را کم نکرد
کاش میشد لحظه ای از دست تنهایی گریخت

فاضل نظری

 

[Kiamehr]

همنشینی با کسی دلتنگی ام را کم نکرد
کاش میشد لحظه ای از دست تنهایی گریخت

فاضل نظری

ترکمانچایی که من با چشم هایت بسته ام

بین کشورهای عاشقپیشه هم مرسوم نیست
:)

 

[حنا~]

ترکمانچایی که من با چشم هایت بسته ام

بین کشورهای عاشقپیشه هم مرسوم نیست
:)

تو همانی که دلم لَک زده لبخندش را
اون که هرگز نتوان یافت همانندش را
(کاظم بهمنی )

 

[Zeynab_716]

تو همانی که دلم لَک زده لبخندش را
اون که هرگز نتوان یافت همانندش را
(کاظم بهمنی )

او رفت و جان می‌پرورد این جامه بر خود می‌درد
سلطان که خوابش می‌برد از پاسبانانش چه غم
«سعدی»

 

[حنا~]

او رفت و جان می‌پرورد این جامه بر خود می‌درد
سلطان که خوابش می‌برد از پاسبانانش چه غم
«سعدی»

من زنده بودم آما ، انگار مُرده بودم
از بس که روز ها را با شب شمرده بودم

ده سال دور و تنها ، تنها به جرم اینکه
او سرسپرده میخواست ، من دل سپرده بودم

(محمد علی بهمنی)

 

[./.]

من زنده بودم آما ، انگار مُرده بودم
از بس که روز ها را با شب شمرده بودم

ده سال دور و تنها ، تنها به جرم اینکه
او سرسپرده میخواست ، من دل سپرده بودم

(محمد علی بهمنی)

ماه پیداست چرا در پی آن می گردید؟
آب کاین جاست چرا تشنه لبان می گردید؟
عشق در سینۀ ما هست ولی پنهان است
دل خود بازشناسید چرا بی خبران می گردید؟

 

[saba.hjm]

ماه پیداست چرا در پی آن می گردید؟
آب کاین جاست چرا تشنه لبان می گردید؟
عشق در سینۀ ما هست ولی پنهان است
دل خود بازشناسید چرا بی خبران می گردید؟

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی‌ام را شب طوفانی گرداب گرفت

 

[MRΣZA]

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی‌ام را شب طوفانی گرداب گرفت

تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن
ملک الشعرای بهار

 

[saba.hjm]

تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن
ملک الشعرای بهار

نمی آید به چشمم هیچ کس غیر از تو این یعنی
به لطف عشق تمرین میکنم یکتاپرستی را

 

[D3la]

آنکه به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود
گو نفسی که روح را می‌کنم از پیش روان

 

[حنا~]

آنکه به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود
گو نفسی که روح را می‌کنم از پیش روان

نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد..

حافظ

 

[Kiamehr]

نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد..

حافظ

دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرم
وچکه چکه می چکم...به سطر های دفترم