- ارسالها
- 1,423
- امتیاز
- 25,763
- نام مرکز سمپاد
- علامه حلی۱
- شهر
- همدان
- سال فارغ التحصیلی
- 0000
مکـتـب عـشـق بـه شـاگـرد قـدیمت بسپارمن یاد خوش دوست به دنیا ندهم
لبخند خوشش به حور رعنا ندهم
شـهـریـاری که درین شیوه شهیر آمده است
(s)
مکـتـب عـشـق بـه شـاگـرد قـدیمت بسپارمن یاد خوش دوست به دنیا ندهم
لبخند خوشش به حور رعنا ندهم
در دفتر همیشه ی من ثبت میشودتا زهره و مه در آسمان گشته پدید
بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید
روزه هرچند که مهمان عزیز است ای دلوقت غنیمت شمار ار نه چو فرصت نماند
ناله که را داشت سود؟ آه کی آمد به کار؟
شب به هم درشکند زلف چلیپایی رایارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از دست حسود چمنش
در وصـل هـم ز عـشـق تـو ای گـل در آتشماز گلوي خود بريدن وقت حاجت همت است
ورنه هر كس وقت سيري پيش سگ نان افكند
دیـگـر گـذشـتـه از سـر و سـامـان مـن مـپرسماه درخشنده چو پنهان شود
شپره بازیگر میدان شود
مهر تو عکسی بر ما نیفکنددیـگـر گـذشـتـه از سـر و سـامـان مـن مـپرس
من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام
هر که شد محرم دل در حرم یار بماندمهر تو عکسی بر ما نیفکند
آئینه رویا آه از دلت آه
دین و دل بردند و قصد جان کنندهر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
ثانیه ها در پی هم میرونددین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
ثانیه ها در پی هم میروند
نیست کسی در پی آنها رود
ما درس سحر در ره میخانه نهادیمترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم
آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم
ما مست صبوحیم زمیخانه توحید
حاجت به می و خانه خمار نداریم
دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوبما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
دل نهادم به صبوریدلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب
چه سود کرد ندانم که این تجارت کرد