Reza43
Reza
- ارسالها
- 121
- امتیاز
- 2,095
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- کرمانشاه
- سال فارغ التحصیلی
- 1401
سد حشر جان ز پی یکه سواری رسیدیار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟؟!!
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
خنجر پرخون به دست شیر شکاری رسید
وحشی
سد حشر جان ز پی یکه سواری رسیدیار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟؟!!
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
دردم از یار است و درمان نیز همسد حشر جان ز پی یکه سواری رسید
خنجر پرخون به دست شیر شکاری رسید
وحشی
ما از کتب عشق نخواندیم و ندیدیمدردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
آمدی قصه ببافی که موجه برویما از کتب عشق نخواندیم و ندیدیم
جز درس خط بیخودی و بی خردی را
وحدت کرمانشاهی
تا در چمن حسن گل روی تو بشکفتآمدی قصه ببافی که موجه بروی
در نزدن، رفتهام از خویش کسی منزل نیست
مادرم بعد تو هی حال مرا میپرسدتا در چمن حسن گل روی تو بشکفت
شوریده و شیدا و پریشان چو هزاریم
وحدت کرمانشاهی
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض استمادرم بعد تو هی حال مرا میپرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را…
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل مناز دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
حافظ
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبلتا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ کس می نپسندم که به جای تو بود
ای صاحب کرامت شکرانه سلامتدر حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
حافظ
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما راای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
حافظ
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بوداگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
حافظ
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرماین چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست
حافظ
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکشتو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
حافظ
تو مو می بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو او اشارت های ابرومنت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
حافظ
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دلتو مو می بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو او اشارت های ابرو
وحشی بافقی
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس
حافظ
تهمت نالایقی بر ما زدی رفتی قبولساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟
حافظ
مژده اي دل كه دگر باد صبا باز آمدتهمت نالایقی بر ما زدی رفتی قبول
در پی لایق برو ما هم تماشایش کنیم
در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرماييمژده اي دل كه دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
بركش اي مرغ سحر نغمه داوودي باز
كه سليمان گل از باد هوا باز آمد
حافظ