مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي
حافظ
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

حافظ
 
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

حافظ
شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
حافظ
 
شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
حافظ
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا

حافظ
 
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا

حافظ
روشني طلعت تو ماه ندارد
پيش تو گل رونق گياه ندارد

گوشه ابروي توست منزل جانم
خوشتر ازين گوشه پادشاه ندارد
حافظ
 
روشني طلعت تو ماه ندارد
پيش تو گل رونق گياه ندارد

گوشه ابروي توست منزل جانم
خوشتر ازين گوشه پادشاه ندارد
حافظ
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات صبوح هبوا یا ایها السکارا

حافظ
 
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات صبوح هبوا یا ایها السکارا

حافظ
الا ای ایها ساقی ادر کئسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
مصرع اول یزید.مصرع دوم حافظ
 
الا ای ایها ساقی ادر کئسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
مصرع اول یزید.مصرع دوم حافظ
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

حافظ
 
تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز
کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
هرچندکه راهم به تودورست ودراز
در راه بمیرم و نگردم ز تو باز

سعدی
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

حافظ
 
تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز
کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
هرچندکه راهم به تودورست ودراز
در راه بمیرم و نگردم ز تو باز

سعدی
ز من بشنو حدیث بی کم و بیش
ز نزدیکی تو دور افتادی از خویش

شیخ محمود شبستری
 
آخرین ویرایش:
ز من بشنو حدیث بی کم و بیش
ز نزدیکی تو افتادی از خویش

شیخ محمود شبستری
شادي مکن از زادن و شيون مکن از مرگ زين گونه بسي آمد و زين گونه بسي رفت
هوشنگ ابتهاج
 
شادي مکن از زادن و شيون مکن از مرگ زين گونه بسي آمد و زين گونه بسي رفت
هوشنگ ابتهاج
تو تا خود را به کلی درنبازی
نمازت کی شود هرگز نمازی

شیخ محمود شبستری
 
  • لایک
امتیازات: Maia
ترسم اي مرگ نيايی تو و من پير شوم
آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم

فرخی يزدی
ما مریدان روی سوی قبله آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

حافظ
 
  • لایک
امتیازات: Maia
در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم
یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری

وحدت کرمانشاهی
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
 
میان جسم و جان بنگر چه فرق است
که این را غرب گیری آن چو شرق است

شیخ محمود شبستری
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک

به در صومعه با بربط و پیمانه روم
 
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک

به در صومعه با بربط و پیمانه روم
مهمان تو نیست دو سه روز و گزاف
خوان تو گرفته است از قاف به قاف
گر فتنه شود کسی معافست معاف
بر شمع کند همیشه پروانه طواف

مولوی
 
  • لایک
امتیازات: Maia
Back
بالا