مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دست نوازشی به سر و گوش من بکش
سازی شدی که شور و نوایی بخوانمت
تا زدم یک جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت
شد زمین مست، آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
 
تا زدم یک جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت
شد زمین مست، آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح
به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را
 
شب تا سحر مِی‌نَغنَوَم‌، واندرز‌ کس مِی‌نَشنَوَم
وین ره نه قاصد می‌روم، کز کف عنانم‌ می‌رود
حافظ‌
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین؟
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین
-حافظ
 
نشسته‌ام در انتظار این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند
سایه‌
دل بسی خون به کف اورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
-حافظ
 
دل بسی خون به کف اورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
-حافظ
دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آن
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
 
دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نِه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم
من از گیسوش فهمیدم به وقت مرگ نزدیکم
خوشا ای عشق ممنونم همیشه خوش‌خبر باشی
 
من از گیسوش فهمیدم به وقت مرگ نزدیکم
خوشا ای عشق ممنونم همیشه خوش‌خبر باشی
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
-حافظ
 
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
-حافظ

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با منشین کز تو سلامت برخاست
-حافظ
 
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می‌گذرم
منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادَم
دل و جان را ز تو دیدم ، دل و جان را به تو دادم
 
Back
بالا