- ارسالها
- 151
- امتیاز
- 742
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1404
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیمروز روشن دست دادی در شب تاریک هجر
گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیمروز روشن دست دادی در شب تاریک هجر
گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابییار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شدیاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آردد
دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هر جا نهادم خانه صیاد شد
دلا دیدی که خورشید از شب سرددرخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
دارد اسارت تو به زینب اشارتیدلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر برون کرد
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهیدارد اسارت تو به زینب اشارتی
از اشتیاق کیست که چشمت کشیده راه؟
if you know you know
ای پریچهره که آهنگ کلیسا داریهمه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
یگانه دوستی بودم خداییای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینه مریم و سیمای مسیحا داری
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوایگانه دوستی بودم خدایی
ز صد دل کرده با جان آشنایی
ابر و باران و من و یار، ستاده به وداعیک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
من خمره افیونم زنهار سرم مگشا
آخر نه من و تو دوست بودیمابر و باران و من و یار، ستاده به وداع
من جدا گریهکنان، ابر جدا، یار جدا
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکشآخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم
تا زمانی که رسیدن به تو امکان داردمنت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
دوست دارد یار این آشفتگیتا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد !
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلباندوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنمیاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کندوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم :)
تا چند منزوی در کنج خلوتی ؟مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست