مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • لایک
امتیازات: riri
تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
آوخ که شدم هیزم و اتشگر گیتی
اندام مرا سوخت چنین زاتش ادبار
-پروین
 
آوخ که شدم هیزم و اتشگر گیتی
اندام مرا سوخت چنین زاتش ادبار
-پروین
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
در ره معبود ما از جان و دل بگذشته ایم
 
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی :)
یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 
یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی‌ها به ترک جان توانایی
 
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی‌ها به ترک جان توانایی
یک روز بهاری
می رویم با هم به جنگل ها
همانند درختان
شاخه ها دستان آدم ها
نه آزرده کنیم شاخه
نه آلوده کنیم دست ها
 
یک روز بهاری
می رویم با هم به جنگل ها
همانند درختان
شاخه ها دستان آدم ها
نه آزرده کنیم شاخه
نه آلوده کنیم دست ها
از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
 
از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
نه من اوفتاده تنها به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد، تو سر کدام داری؟
-سعدی
 
نه من اوفتاده تنها به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد، تو سر کدام داری؟
-سعدی
یار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا
یار تویی، غار تویی، خواجه نگه‌دار مرا
 
Back
بالا