مشاعره

[صآبا]

د

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هر جا نهادم خانه صیاد شد

 

[KindHermit]

د

دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هر جا نهادم خانه صیاد شد

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد

 

[صآبا]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد

دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر برون کرد

 

[دژاوو]

دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر برون کرد

دارد اسارت تو به زینب اشارتی
از اشتیاق کیست که چشمت کشیده راه؟

if you know you know

 

[صآبا]

دارد اسارت تو به زینب اشارتی
از اشتیاق کیست که چشمت کشیده راه؟

if you know you know

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

 

[KindHermit]

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینه مریم و سیمای مسیحا داری

 

[صآبا]

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینه مریم و سیمای مسیحا داری

یگانه دوستی بودم خدایی
ز صد دل کرده با جان آشنایی

 

[KindHermit]

یگانه دوستی بودم خدایی
ز صد دل کرده با جان آشنایی

یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
من خمره افیونم زنهار سرم مگشا

 

[صآبا]

یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
من خمره افیونم زنهار سرم مگشا

ابر و باران و من و یار، ستاده به وداع
من جدا گریه‌کنان، ابر جدا‌، یار جدا

 

[KindHermit]

ابر و باران و من و یار، ستاده به وداع
من جدا گریه‌کنان، ابر جدا‌، یار جدا

آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم

 

[صآبا]

آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم

منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست

 

[riri]

منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد !

 

[KindHermit]

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد !

دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی

 

[صآبا]

دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی

یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین‌لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

 

[riri]

یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین‌لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم :)

 

[صآبا]

دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم :)

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

 

[riri]

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

تا چند منزوی در کنج خلوتی ؟
در بسته تا به کی در محبس تنی ؟
-نیما

 

[C.Y.R.U.S]

تا چند منزوی در کنج خلوتی ؟
در بسته تا به کی در محبس تنی ؟
-نیما

یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشکار من

 

[صآبا]

یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشکار من

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم

 

[طوطو]

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم

مرا از چشم ها انداخت خوبی‌های بی حدم
که دل را می‌زند چیزی که بی اندازه شیرین است