- ارسالها
- 0
- امتیاز
- 247
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- نوشهر
- سال فارغ التحصیلی
- 1404
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدندل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخنِ عشق نشانی دارد
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدندل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخنِ عشق نشانی دارد
نرمنرم از چاک پیراهن تنش را بوسه داددانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
من و تو میدانیم زندگی در گذر استنرمنرم از چاک پیراهن تنش را بوسه داد
سوختم در آتش غیرت ز نیرنگ نسیم
زلق بیآرام او از آه من آید به رقص
شعله بیتاب میرقصد به آهنگ نسیم
تو که آتشکده عشق و محبت بودیمن و تو میدانیم زندگی در گذر است
همچو اواز قناری در باغ
من و تو میدانیم زندگی اوازی است که به جان ها جاری است
ای نسخه نامه الهی ، که توییتو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
یاری اندر کس نمیبینیم، یاران را چه شد؟ای نسخه نامه الهی ، که تویی
وی آینه جمال شاهی ، که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی ، که تویی
《نجم رازی》
دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بینیاری اندر کس نمیبینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد؟ دوستداران را چه شد؟
-حافظ
از این پرده برتر سخن گاه نیستدل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنویاز این پرده برتر سخن گاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
-فردوسی
شب های هجر را گذراندیم و زنده ایمتا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
در حلقه عشاق به ناگه خبر افتادشب های هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
در این بازار نامردی به دنبال چه میگردیدر حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد
کز بخت یکی ماه رخی خوب درافتاد
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلباندر این بازار نامردی به دنبال چه میگردی
نمی یابی نشان هرگز تو از عشق و جوانمردی
برو بگذر از این بازار از این مستی و طنازی
اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی
دلا بسوز که سوز تو کارها بکندیاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
دیده را فایده آن است که دلبر بینددلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
-حافظ
پ.ن: تاپیک مشاعره واژه نما کجاست ؟ 😭
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگراندیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایماز تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتن از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ای مرا بر سر هر موی به زلفت بندینازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا ؟
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیارای مرا بر سر هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا
روزها رفت که دست من مسکین نگرفتای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
- حافظ