مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
 
ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
ان قصر که جمشید در ان جام گرفت اهو بچه کرد و روبه ارام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
 
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادارن کویش را چو جان خویشتن دارم
مرا میبینی و هر دم زیادت مینی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
 
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صدخاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
 
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با لاله رخی اگر تورا فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست
 
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با لاله رخی اگر تورا فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست
تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
 
Back
بالا