خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

اون روز سر کلاس فیزیک نشسته بودیم حالا تو مدرسه همه مانتو مدرسه داشتن الا من که مانتوم سفید بود یعنی تو چشم بودما!!!!
خلاصه یه استاد فیزیک داریم خدای تیکه پرونیه !!! وحشتناک تیکه میاندازه !!!!
داشت با آب و تاب چگالی رو درس میداد و گوشی منم سایلنت تو کیفم ...
یهو یه چی شروع کرد به خوندن با صدای بلند ..
ما نی نی کوچولو های وروجک ... راحیتم حالا توی این پوشک ........ با صدای دلنشین چسب چیک ...
خلاصه اولش گفتم اه چه ضایعی این یارو خوبه گوشی من سایلنته .. که دیدم همه برگشتن طرف من با استادم چیزی نمیگفت ...
بعد کلی فهمید زنگ alarm گوشی بندس...
آخرش دیگه استاده هم خندید ..
یه تیکه هم انداخت همه خندیدن ولی من انقد خجالت میکشیدم نفهمیدم .... :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

اه!
داشتم با یارو چت می کردم.می گه فلانی gf داره؟
می گم چی؟آی دی؟ خب هر خری الان ID داره دیگه!
تازه طلبکارم بودم! ;D
شما بگین!gfکجاش شبیه IDست؟آیا؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه دفه خواستم بگم "...نه جداً.."نمیدونم چی شد گفتم"نه..ج....ن" :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

چه سوتی ای دادم...
تو"شعر پارسی"تاپیک"شل سیلور استاین"زدم =))
(به جای خندیدن به سوتی من برین شعرای شلی رو بخونین!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز انچنان تف شدم
رفتم تو داروخونه میخواستم آدامس بدون قند بگیرم
بعد تا رفتم تو نگام به شامپوا بود گفتم ی بسته از اینا(با دس نشون دادم)بدید
(اونا goodlife بود)
زنه نگا به قیافم کرد گف چیشو میخوای؟:-/
منم نگام تو شامپوا
گفتم نعنا موز خوشمزه باشه
قند نداره دیگه؟
زنه گف عزیزم این خوبه بگیر
تا دیدمش :-O خاااانوم این چیه؟غلط کردم هول کردم میگم وای کسی ندید؟
زنه هاج و واج میگه چی میخواستی مگه؟
میگم آدامس بدون قند
زنه آهان خب بگو زود تر
من آب شدم
 
پاسخ : سوتی‌ها

سارا یادم انداختی :دی

آقا مام با بابامون رفته بودیم کیان سنتر

بعد جلو همین عزیزای برادر (goodlife) واستاده بودیم با بابامون

به بابامون گفتیم بابا ببین اینا سیگاره

ببین چه عالمه طمع زدن!

شکلاتی

استوایی

توت فرنگی

خاردار... خاردار؟!!

اِ بابا بابا بیا اینو ببین چه لیوان قشنگی :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

به یاد تمنای عزیز زننده تاپیک حالا که از هم دوریم :(
یادته یه روز با هم نشسته بودیم هی سوتی می دادیم...7،8بار...الان بعد 6سال یادم نیست زیاد...یادمه خواستی بگی ویندوز علی بابا گفتی ویروس زن بابا!من خواستم بگم چقدر ارور میدیم گفتم چقدر گرا میدیم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دانشجوئه خـــــعلی جـدی برا بابام نوشـته : باسلام خدمت استاد ارجمند ؛ عید سعید غدیر خم بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد ..
وااای من هـــی می گفتم این داره مارو اسکول می کــنه ؛ هــــی باور نمی کردم ...
بعد بابام اومد گف نه این یکی ا دانشجوـاس ُ خیلیم بچه ی سر به زیری ُ اینا ...
من کف ِ زمین بودم قشنگ :)):))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم کرمانشاه بعد وایسادیم تا از یکی آدرس میدون آزادی رو بگیریم!
بعد یارو وایساد گفت از این جاده میری بعد این اتوبان و ...
ما همه----> :o :o :o
بابام گفت ینی اینقدر کرمانشاه بزرگه؟! 8-| آقا اینقدر دوره؟!راه دیگه نداره؟!
بعد یه دفه آقاهه گفت بزار ببینم!شما کدوم میدون آزادی رو میگی؟!
بابام گفت میدون آزادی اینجا دیگه! ;D
آقاهه:هه!ببخشید من اصلا حواسم نیست! 8-} این خیابونو میری....

بعدش دیگه ما تا 5 دیقه اینجوری بودیم----> =)) =)) =))
میخواست از کرمانشاه آدرس میدون آزادی تهرانو بده! =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر امتحان فیزیک بودیم یه برگ تقلب بهم دادن که به نفر بعدیم بدم، همین جور که سرم پایین بود و می نوشتم حواسم نبود به نفر جلوییم که مراقب امتحان بود دادم و معلم هم بی انصافی نکرد جای صفر ، 10 واسم رد کرد.... :(( :(( :(( :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی از دوستای بابام اومده بود کارت سالگرد فوت مادرشو بده به من
منم گفتم این کارت برای چیه؟
گفت کارت سالگرده دیگه!
منم که نمیدونم چی شد یه دفعه ای گفتم خوب مبارک باشه!
بعد طرف یه نگاه کرد،یه خنده و بعدشمچیزی نگفت و رفت
بعد من فهمیدم عجب سوتی ضایعی دادم :P
 
پاسخ : سوتی‌ها

صُب بابام اومده بیدارم کنه!
هی واستاده بالاسرِ من نمیره!
منم صُبا کنترل ندارم!
یِهو گفتم کُــــــ
بابام- چییی؟
- کُـــ..... جای من به اینا میخوره که صب به این زودی پاشم؟ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

پشت میزناهار خوری تو آشپز خونه داشتم ناهار میخوردم (ساعت5.30 اینا بود) بعد جوابِ من و تو رو هم داشتم میدیدم ، رسید آخرش که ایمیلارو میخونه یهو کانال عوض شد ، (داداشم و بابام تو حال بود) منم فک کردم طبق معمول کنترل دست داداشمه ، گفتم بیشرف برا چی کانالو عوض می کنی داشتم نگاه می کردم بــــزن ، یهو دیدم داداشم اومد تو آشپزخونه :-$ ... بعد دیدم ئــــه :دی ، گفتم بابا داشتم نگاه میکردما ، فک کردم کنترل دسته علیه :-[ ...
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم کتاب میخوندم...مامانم اومد تو اتاقم ذوق کرد ...یهو اومد یه بوس محکم(بوس که چه عرض کنم ماچ :-ss)از لپم کرد صداش پیچید تو گوشم :-s
بعد میخواستم به مامانم بگم وای مامان صداش پیچید تو گوشم گفتم صداش گوشید تو پیچم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

این مالِ تو سالِ البته!
سَرِ زیست بود. معلمه داش میپرسید! مام 3تایی نشسته بودیم حرف میزدیم ، میخندیدیم ، عکس میگرفتیم(البته یه جوری که نبینه گوشیو) و تنها چیزی که میدونستیم این بود که درسِ تولید مثلِ آدمیِ!!(از دستِش ندادیما :-" قسمت پرسشش حرف زدیم فقط) معلمه دید گوش نمیدیم اومد گف تو پاشو جواب بده(من نه اون یکی) اونم پاشد، یارو پرسید :
- لقاح داخلی با خارجی چه فرقی داره؟
حالا ما داشتیم کتابو زیرو رو میکردیم پیدا کنیم جوابو اینم که نا امید شد جواب داد : داخلی لذتش بیشتره ;D
معلمه - چییییی؟
ما : هــــییـــــــچــــــی :-" :-" :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

پریشب داداشم رفته بود شهربازی بعد یه تابلویی هست اونجا که نوشته ورورد افراد مجرد ممنوع
این تابلوئه رو که دیده بود یه آهی کشیده بود بعد گفته بود:مارو که راه نمیدن...شما برید منم وقتی زن گرفتم میرم 8-^
بچه 7 سالشه خودشو مجرد حساب میکنه!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به خودم پ.خ دادم ! =)) :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو اتاق پا کامپیوتر نشسته بودم بعد دادشم هی میومد اذیت میکرد یهو دیدیم یه نفر زد پشتم فکر کردم داداشمه گفتم اااااااه برو گمشو دیگه برگشتم دیدم بابامه X_X X_X X_X X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون شب با دوستم رفته بوديم بيرون شام بخوريم دير وقت بود.
بعد دوستم گفت:ميگن وقتي شام ميخوري بايد حداقل سه ساعت قبلش بخوابي!
ميخواست بگه سه ساعت بعدش ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم استخر

دوستم گفت یه شورجه جدید یاد گرفتم بیا بهت نشون بدم B-)

من : چی ِ جدید یاد گرفتی ؟؟ :-?

دوستم : شیرجه دیگه ، مگه نمیدونی شیرجه چیه؟ :-"

;D
 
Back
بالا