خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو کلاس معلمون داشت یه مطلبی رو خیلی تند تند میگفت مینوشتیم.یکی از بچه هامون عصبانی شد بلند گفت:مگه ما 2 تا دست داریم که انقدر تند تند میگید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اسم راننده سرويسمون x رو در نظر بگيرين و اسم مسعول سرويس رو y :

يه روز y خيلي عصباني بود بعد هم سرويسيم تو سرويس گفت x چقد عصباني بود!!!!!! گفتم x كدوم ... ايه بابا y رو ميگي؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی دو سال پیش مهمون داشتیم
بعد شوهر عمم گفت برو این گوشی منو بزن به شارژ
منم گفتم باوشه :)
رفتم که بزنم به شارژ، دیدم سوارخش خیلی بزرگه، به شارژر نوکیای ما نمی خوره
گفتم حتما شارژرش فرق داره ???
رفتم گفتم عمو ( بِش می گم عمو ;D) ما شارژر اینو نداریم
بعد جای سوراخَرو نشون دادم گفتم واسش خیلی کوچیکه
بعد شوهرعمم یه نگا به گوشی کرد بعد یه نگا به من
بعد گفت هانیه جان این جای هندزفریشه ! اینجا که درپوش داره، جای شارژشه!
حالا منو میگی...! X_X داشتم از خجالت آب می شدم! تا حالا سوتی به این گندِگی نداده بودم X_X :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خونه ی مادربزرگم بودیم دختر عموم یه دختر6ساله داره
دخترعموم که می خواست ما رو بخندونه برگشت از دخترش(هدیه)پرسید:
هدیه بن تن شوهره کیه؟
هدیه:شوهره منه
از اون ور خالم که حواسش نبود و اسم شوهرش بهمن برگشت گفت:
هدیه اون که شوهر منه
منم که از رو نمیرم برگشتم گفتم :
راست میگی خاله پس پلنگ صورتیم شوهر منه
دیگه همه داشتن از خنده می مردن =))
همون موقع شوهرخالم درو زد و مامانم که رفت بهش خوشامدگویی کنه حواسش پرت شد برگشت گفت:
سلام بن تن خان خوش امدین
شوهر خالم یهو :oشد
دوباره همه =))
اصن اوضایی بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتيم سفره رو تو مهموني جمع مي كرديم رفتيم كمك واسه شستن ظرف ميزبان گفت خدا مرگم بده ادم هست چرا حالا شما؟!!!رفتم جلو اينه ببينم نكنه ادم نيستم؟
واللا
 
پاسخ : سوتی‌ها

ا چرا هيچكي سوتي نذاشته.يه ان من :-[ عب نداره منم كه پررو:
دقت كردين سوتياي كادر مدرسه 1000برابر سوتي بچه ها مي تركونه؟!حالا صحنه رو تصور كنين:
يه سري از بچه ها رو دارن مي برن همايش گروه 7 نفريه ما جا مونده,معلما دم در وايسادن باقي بچه ها دارن چونه مي زنن كه اونام بيان ,معاون كنار ما وايساده,يه دفعه به دوستم ميگه :ا فلاني,اين جورابه ياپائه؟!!!(حالا دوست من كفش روباز پوشيده بود با جوراب رنگ پا)تا يه هفته معاونمون متواري بود!!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی مربوط است به گیسو جان!!! ;D >)
من هر وقت زنگ میزنم خونه اینا این تو نته((این=گیسو ;))))واس همین میپرسم گیسو کجایی؟؟!ینی مثلن...یا هو هستی..فیس..یا سمپادیا...
دیروز زنگ زدم....
سلام((خوبی گیسو؟
سلام...خوبم....
چه خبر؟
هیچی سلامتی ....
گیسو کجایی؟؟
خونه مون!!!!!!!!!
من((پییییییییییی؟؟؟!!!!!!راس میگی؟؟!!!فک کردم وسط خیابونی زنگ زدم تلفنتونو جواب دادی!!!! ;D
گیسو :)) =))
من :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه شاسگولی توی کلاسمون بود، سر کلاس ادبیات، درس ماری کوری...
یه جاش نوشته بود: میبرنش نیاگارا ماریو....
این اومد حرف بزنه، یه چیزی بگه، گفت:
این از کجا میدونست اوردنش نیاراگا! یه سشوار جلوش گرفتن گفتن اینجا نیاراگا ِ.
از بس هول شد، گفت نیاراگا...چن بارم گفت...کم نیوورد..
میگن بعضی وقتا باید کپتو ببندیا...
 
پاسخ : سوتی‌ها

من وقتی اعصابم خورد باشه زبونم بدجور میگیره
بعد پریروز داشتم یه چیزی رو توضیح میدادم میخاستم بگم واردات صادرات:
-باباش توی کاره خاردات وارجات ه
-نه ینی منظورم این بود که توی کار واردات خارجات ه
-ای بابا :-[ همین چیز دیگه... چی بود...آهان!همین واردات صارجات :))
;D
آخرشم معلمه گفت کشتی منو واردات صادرات.خب باشه...بقیشو بگو! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما هم که دیگه هیچی ...
آنتی سوتی داریم ولی بعضی وقتا سوتی میدم
جریان فوتبال بهترین کشور است مهمه
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی از بجه های کلاس داشت میگفت:نمیدونم چرا هیچ کدوم از معلما از من خوششون نمیاد!منم از هیچکدوم خوشم نمیاد!
منم گفتم:آخه احساسات متقابله مثلا من از...(ناظممون) بدم میاد،اونم از من بدش میاد!
رومو که اون ور کردم دیدم... ایستاده جلوی در و داره منو باخشم نگاه میکنه :-ss :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن وخ پیش دختره همسایموون واسم نذری اورد ...اینقد حول شده بوودم گفتم(باتوجه به اینکه ظرفش یه بار مصرف بوود) یه چن لحظه صبر کنین الان ظرفشو میارم واستوون.....مرد دختره از خنده =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تابستون کنکور بود،بعد من شاد و خندون داشتم میرفتم کلاس زبان.
بعد از بازار ملاصدرا که رد شدم کلی غصه دار شدم :( که الان دم کنکور،من تنها میخوام از خیابون رد شم،اگه ماشین بهم بزنه بمیرم چی میشه؟! :((
یهو چشمم افتاد به پل رو گذر سه راه گوهردشت،یهو فکر کردم پل عابره <:-P ;D بعد از خودم پرسیدم که اینجا کی عابر زدن؟! :o دیدم یه ماشین از رو پل رد شد. دوباره پرسیدم مگه پل عابر اونقدر بزرگه که ماشین هم بتونه رد شه؟! :o
بعد دیگه رسیدم به پل دیدم ستوناش خیلی کلفته،دوزاریم افتاد چه سوتی گنده ای دادم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار با چند تا از بچه ها يه جايي قرار گذاشتيم من يه كم دير رفتم بعد كه داشتم ميرفتم محل قرار(همه پسرنا محض اطلاع گفتم فكر بد نكنين ;D) ديدم يكي پشتش به منه منم كه كلاآدم كرم رفتم از پشت بزنم پس كلش در لحظه آخر پام ليز خورد به فنا رفتم!حالا بچه ها روميگي فيكس نيم ساعت داشتن ميخنديدن!!
بنده خدا رو خدا خيلي دوسش داشت!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دوستم به یه ساختمونی اشاره کرد گفت:اون پنجره رو میبینی اون بالا؟
گفتم اره
گفتش:خوب پایینیش خونه ی مایه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز داشتم با دوستم حرف میزدم،میخواستم بگم این یارو سر پیازه یا ته پیازه که دخالت میکنه!؟بعد در همون لحظه خواستم بگم خودشو نخود هر آش میکنه! ;D
بعد قاطی شد!گفتم این یارو سر آشه یا ته آشه؟! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دوستم سوتیشو بهم گفت :>

پـــــ نه پـــــ رو باز کردم این عکس ظاهر شد :|

wyer2nat80y7vmp619ql.jpg


میگم خدایا من که چیزی رو نمیخوام پاک کنم چی میگه این ؟ :-/

نکنه میگه پـــــ نه پـــــ رو پاک کنم :-?

هر چی هم No میزنم این کاری انجام نمیده :-??

بعد فهمیدم این عکس مال یکی از پست هاست ;D

عجب عکس جنجالی ای بوده این عکس ;D
B-)
 
پاسخ : سوتی‌ها

حوس(؟) کیک کردم ، مامانم فرستادم برم وانیل بگیرم از مغازه ، بعد من گفتم چی هست اینی که تو میگی ؟ ;D اومد یه دونه نشونم داد (یکم تهش بود) اسم مارکش نار گُل بود ، من فقط این رو دیدم ! رفتم تو مغازه ، هرچی فکر کردم یادم نیومد اسمش چیه ، گفتم خب اسم روش رو که الکی ننوشتن ، من گقتم آقا نارگیل (بر وصف ِ نار گُل ;D) بدین ، ایشونم یه بسته پودر نارگیل آوردن دادن به من ! ما خوشحال و خندان به سمت خونه راه افتادیم !! ;D (این سوتی اول ;D) در این حین یکی از دوستان یه sms داد یه چیزی گفت ، ما شروع کردیم به یکی از اقوام فحش دادن (اسمش آرشه ، زنم داره :P ;D) بعد داشتم تو دلم فحش میدادم ، گفتم تو روحت (تا اینجا تو دلم بود ;D) آرش ! (اینو ناخود آگاه بلند گفتم ;D) ، بعد نگاه کردم دیدم یه آقا پسری داره نگام میکنه ، اومدم درستش کنم که یارو نگه خُله (نه که نیستم حالا ;D) ، ادامه دادم : بی تو سردمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ! ;D ;D (یادتونه آهنگه رو ؟؟ ;D) ;;) یارو اگه تا اون موقع احتمال میداد دیوونه باشم ، اون موقع مطمئن شد !! ;D نه که بر حسب ِ اتفاق ، طرفای فیاض بخش بودم هم :-" ;D
پ.ن : اینا همه اثرات ِ شوکه شدن ِ ناشی از بارون تابستونی ( :x) بود ! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه موقعی افتاده بود به جونمون که تو آبخوری دست خیسمونُ می زدیم پشت هم کهthis is my PMC!زنگ که خورد دم در ورودی معاونمون وایساده بود:چرا مانتوتون خیسه؟ :-w
دوستم که هول شده بود:چیزه خانوم...چکیده...آره...چکیده... X_X :-s
معاون:که چکیده...باشه...برید تو... :-??
همین جوری م با خودش تکرار می کرد چکیده...چکیده... :-?
یکی نبود بگه آخه چی چکیده؟کی چکیده؟اصن چکیده، شد دلیل؟ =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سرِ کلاس بودیم، عربی! :-w
یارو معلممونم از اون جدیا!
داشت درس می داد
منم داشتم گوش می دادم ;D ;;)
ولی این بغل دستیم نمی ذاشت
هی اذیت می کرد
من هی می گفتم حالا یه بار من دارم به درس گوش می دما! :|
ول کن نبود
آخرش معلممون گفت واسه چی اینقدر سر و صدا می کنی هانیه؟؟
منم عصبی شدم گفتم خانم به من چه؟ این دهنِ منو..... :-" :|
بعد از اون جمله همه سرا برگشت به طرف من، معلممونم خشکش زده بود!
منم که دیگه واقعا نمی دونستم چی بگم
تا آخر کلاس اینجوری بودم X_X
 
Back
بالا