آفتابگردون
کاربر فعال

- ارسالها
- 31
- امتیاز
- 256
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان یک
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1406
اون روز دوستم که ویولون میزنه داشت بهم میگفت چند وقت یه بار انگشتای دستش یجور عجیبی درد میگیره به خاطر تمرین زیاد
بعد جمله بعدیش این بود: آره خلاصه میخواستم ببینم تو هم به عنوان یه پیانیست-
من که نذاشتم جملهش تموم شه: وای منم انگشت کوچیکه پام همیشه اینطوری میشه نمیدونم چرا
قیافه دوستم که داره میمیره از خنده:
قیافه من که "به عنوان یه پیانیست"شو نشنیده بودم:
بعد یکم تو ذهنم جملهها رو برگشتم عقب تا فهمیدم چیشد : ))
تازگیا انقدر سوتی میدم که سوتی ندادن واسم یه سوتی محسوب میشه
بعد جمله بعدیش این بود: آره خلاصه میخواستم ببینم تو هم به عنوان یه پیانیست-
من که نذاشتم جملهش تموم شه: وای منم انگشت کوچیکه پام همیشه اینطوری میشه نمیدونم چرا
قیافه دوستم که داره میمیره از خنده:
قیافه من که "به عنوان یه پیانیست"شو نشنیده بودم:
بعد یکم تو ذهنم جملهها رو برگشتم عقب تا فهمیدم چیشد : ))
تازگیا انقدر سوتی میدم که سوتی ندادن واسم یه سوتی محسوب میشه