مشاعره

[صآبا]

دزد از جفای شحنه چه فریاد می‌کند
گو گردنت نمی‌زند الا جفای خویش

شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی‌همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد

 

[فائزه.]

شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی‌همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد

دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد
ترسد که کنی روزی از این بند رهایش

 

[Miss_Shellby]

دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد
ترسد که کنی روزی از این بند رهایش

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

 

[فائزه.]

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شرح چهره ی تو به افسانه ها شبیه
زیبا تر از تو در همه عمرم ندیده ام

 

[Miss_Shellby]

ای شرح چهره ی تو به افسانه ها شبیه
زیبا تر از تو در همه عمرم ندیده ام

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

 

[صآبا]

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه‌ام فهمید، مدت‌هاست مدت‌هاست

 

[خرامان]

تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه‌ام فهمید، مدت‌هاست مدت‌هاست

تخم وفا و مهر در این کهنه کشتزار
آنگه عیان شود که بود موسم درو

 

[Skyblu.e]

تخم وفا و مهر در این کهنه کشتزار
آنگه عیان شود که بود موسم درو

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها...
ره پنهان بنماید که کس ان راه نداند...

 

[Miss_Shellby]

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها...
ره پنهان بنماید که کس ان راه نداند...

در ساغر ما گل شرابی نشکفت
در این شب تیره ماھتابی نشکفت
...

 

[فائزه.]

در ساغر ما گل شرابی نشکفت
در این شب تیره ماھتابی نشکفت
...

تو گزیدی همه را بر منو، از غیرت عشق
من کسی غیر تو در هر دو جهان نگزیدم

 

[خرامان]

تو گزیدی همه را بر منو، از غیرت عشق
من کسی غیر تو در هر دو جهان نگزیدم

مران خانه را داشتندی چنان
که مر مکه را تازیان این زمان

 

[Calmboy2003]

مران خانه را داشتندی چنان
که مر مکه را تازیان این زمان

نی حدیث راه پُر خون می‌کند
قصّه های عشق مجنون می‌کند

 

[خرامان]

نی حدیث راه پُر خون می‌کند
قصّه های عشق مجنون می‌کند

در صف مردان مرد کیست تو را هم‌نبرد
پای منه در رکاب دست مزن در کمند

 

[فائزه.]

در صف مردان مرد کیست تو را هم‌نبرد
پای منه در رکاب دست مزن در کمند

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه باک
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده ای

 

[خرامان]

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه باک
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده ای

یا رب آن شمع دل‌افروز ز کاشانه‌ی کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه‌ی کیست