مشاعره

[_Hani_]

ناگهان در خانه می‌پیچد صدای در
سوی در گویی ز شادی می‌گشایم پر

روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلانست
روزگارم جو سر زلف پریشان از آنست

 

[s@rah]

روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلانست
روزگارم جو سر زلف پریشان از آنست

تو خامشی که بخواند؟
تو می‌روی که بماند؟
که بر نهالک بی‌برگ ما ترانه بخواند؟

 

[_aseman_]

تو خامشی که بخواند؟
تو می‌روی که بماند؟
که بر نهالک بی‌برگ ما ترانه بخواند؟

دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

 

[MRΣZA]

دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

 

[./.]

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

دلم شد و دردم بماند و آبم برد
تجارتی که ندارد برای عاشق برد

 

[Naghmeh08]

دلم شد و دردم بماند و آبم برد
تجارتی که ندارد برای عاشق برد

درد عشقی کشیده ام ک مپرس
زهر هجری چشیده ام ک مپرس:)

 

[MRΣZA]

سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام

ما ز خـــود سوی تو گردانیم سر
چون تـــویی از ما به ما نزدیکتر

 

[s@rah]

ما ز خـــود سوی تو گردانیم سر
چون تـــویی از ما به ما نزدیکتر

روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزی‌ام و خسته‌دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پی دلداری من

 

[./.]

روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزی‌ام و خسته‌دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پی دلداری من

ناگهان معجزه ای از دو لبش بیرون زد
سینه آتش شد و از دیده دو صد جیحون زد

 

[./.]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

تاریکی شب نیست ز بی مهری خورشید
ماییم که خود پشت نمودیم به خوبان

 

[MRΣZA]

تاریکی شب نیست ز بی مهری خورشید
ماییم که خود پشت نمودیم به خوبان

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

[s@rah]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

 

[Aynazi]

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی ^•^

 

[s@rah]

ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی ^•^

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم‌انتظارت نیستم

 

[Kiamehr]

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم‌انتظارت نیستم

من به غمگین ترین حالت ممکن شادم
تو به آشوب دلم ثانیه ای فکر نکن...

 

[MRΣZA]

من به غمگین ترین حالت ممکن شادم
تو به آشوب دلم ثانیه ای فکر نکن...

نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم
نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم

 

[Aynazi]

نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم
نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم

مرگ می آید
با پاهایی ورم کرده، و گل سرخی میان دندان هایش.

 

[Aynazi]

شده آیا به کلنجار نشینی که چه شد؟
من به این درد پر ابهام دچارم هر شب

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار به الله اکبر است ^^

 

[Aynazi]

تا توانی پیش کس مگشای راز
بر کسی این دل مکن زنهار باز

زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو میچرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد...

 

[Naghmeh08]

زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو میچرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد...

درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث:)