مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی گنه روی بر آسمان مکن
نگه بدوز زین صنم که چشم سحر دارد او
هر آن که اش نظر کند به عشق مبتلا شود
 
نگه بدوز زین صنم که چشم سحر داردی
هر آن که اش نظر کند به عشق مبتلا شود
در دیار عاشقی ما را رسوا کردی
این چه کردار بود که پیمان نبشتی و پیمان بشکستی
 
در دیار عاشقی ما را رسوا کردی
این چه کردار بود که پیمان نبشتی و پیمان بشکستی
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را

ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج به غیر خود مگردان ما را
 
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را

ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج به غیر خود مگردان ما را
اي ماه من اي مير من
اي كعبه و اي پير من
منظورم از مستي تويي
اي عشق عالم گير من
 
تو را ای ماه کنعانی چه خوانم من نمیدانم
بشر خویی مَلَک سیرت، مَلَک طبعی بشر صورت
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه كند راي صوابت
 
یار یکتا بگزین وز دو جهان دل برگیر
وصف یک چیز به بسیار دروغ است دروغ
غمش در نهان خانه ي دل نشيند
به نازي كه ليلي به محمل نشيند
به دنبال محمل چنان زار گريم
كه از گريه ام ناقه در گل نشيند
 
تو که گذر کردی از کوی ما
چرا نگاهی نکردی به حال پریشان ما
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
 
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست
 
Back
بالا