froq
فارغِ مُطلق
- ارسالها
- 304
- امتیاز
- 5,009
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- سبزوار
- سال فارغ التحصیلی
- 1401
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریمفاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
عقل هی فلسفه میبافد و ما میخندیم
"وحشی بافقی"
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریمفاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهیمن به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
مولانا

از کفر من تا دین تووقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی ها

تا از همه شیرین دهنان چشم نپوشیتو را شمشیر زد گیتی مرا مشت
تو را رنجور کرد اما مرا کشت

تو همانی که دلم لک زده لبخندش راتا از همه شیرین دهنان چشم نپوشی
بوسیدن آن لعل شکرخنده محال است

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما راتو همانی که دلم لک زده لبخندش را
آن که هرگز نتوان یافت همانندش را

ای وجودی که وجودم ز وجودت به وجود آمده استاگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویمتو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم رادر خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما
ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدناگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را
شمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را
شاطرعباس صبوحی
ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا میکنی
مکن بد با کسی کو با تو بد کردیکی شکسته نوازی کن ای نسیم عنایت
که در هوای تو لرزندهتر ز شاخه بیدم
شهریار
یکی درد و یکی درمان پسندددلا یاران سه قسماند ار بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا میتوانی
دارم من از فراقش در دیده صد علامتیکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
هوا خواه تو ام جانا و میدانم که میدانیدارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا علامه
