مشاعره

[f.hn]

لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی

یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را

 

[s@rah]

الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز این خانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 

[Hecate]

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر نه
دل خون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر نه

 

[s@rah]

من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر نه
دل خون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر نه

هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

 

[Hecate]

هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

روی پوشاندن و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمیدانی چیست

 

[saba.hjm]

روی پوشاندن و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمیدانی چیست

تو می‌فهمی که خوشحالم، تو می‌فهمی دلم تنگه
تو می‌دونی که خواب من، کدوم شب‌هاست که بی‌رنگه

 

[متین.]

تو می‌فهمی که خوشحالم، تو می‌فهمی دلم تنگه
تو می‌دونی که خواب من، کدوم شب‌هاست که بی‌رنگه

هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
به یقین عیب تو پیش دگران خواهد برد

 

[saba.hjm]

هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
به یقین عیب تو پیش دگران خواهد برد

دیگه دیره دارم میرم برام جایی تو دنیا نیست
به غیر از اشک تنهایی تو چشمم چیزی پیدا نیست
باید باور کنم بی تو شبیه مرگه تقدیرم
سکوت من پر از بغضه دیگه دیره دارم میرم

 

[Lushato]

دیگه دیره دارم میرم برام جایی تو دنیا نیست
به غیر از اشک تنهایی تو چشمم چیزی پیدا نیست
باید باور کنم بی تو شبیه مرگه تقدیرم
سکوت من پر از بغضه دیگه دیره دارم میرم

ملامت گوی عاشق را ، چه گوید مردم دانا؟
که حال غرقه در دریا ، نداند خفته بر ساحل!
سعدی

 

[متین.]

ملامت گوی عاشق را ، چه گوید مردم دانا؟
که حال غرقه در دریا ، نداند خفته بر ساحل!
سعدی

لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

 

[saba.hjm]

لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم
همه هستی تویی، فیالجمله، این و آن نمیدانم

 

[Hecate]

دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم
همه هستی تویی، فیالجمله، این و آن نمیدانم

می روم چون سایه ای تنها نمیدانم کجا
خویش را گم کرده ام اما نمیدانم کجا

 

[s@rah]

می روم چون سایه ای تنها نمیدانم کجا
خویش را گم کرده ام اما نمیدانم کجا

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز(یا شایدم فریاد) نیامد

 

[Hecate]

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز(یا شایدم فریاد) نیامد

دکتر این بار برایم نم باران بنویس
دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس

 

[متین.]

دکتر این بار برایم نم باران بنویس
دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس

سر گشته چو پرگار همه عمر دويديم
آخر به همان نقطه كه بوديم رسيديم

 

[Hecate]

سر گشته چو پرگار همه عمر دويديم
آخر به همان نقطه كه بوديم رسيديم

موجی و بر تکه سنگی خر سیلی میزنی
با به خاک افتادگان زور آزمایی بیش از این؟

 

[متین.]

موجی و بر تکه سنگی خر سیلی میزنی
با به خاک افتادگان زور آزمایی بیش از این؟

نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که خوب است و که زشت

 

[Hecate]

نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که خوب است و که زشت

تو در دل منی و دیگران نمیداند
تو آتشی و من آتشفشان خاموشم

سجاد سامانی

 

[متین.]

تو در دل منی و دیگران نمیداند
تو آتشی و من آتشفشان خاموشم

سجاد سامانی

ما بی تو تا دنیاست دنیایی نداریم
چو سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم

 

[Hecate]

ما بی تو تا دنیاست دنیایی نداریم
چو سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد
ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه آباد