مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هرچی خواهی کن ولیکن آن نکن
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
شهریار
 
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
شهریار
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
 
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
دلم فریاد میخواد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هرشب
 
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را

تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظران چون هست
 
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظران چون هست
تا دل پرهیزگارم را ببینم توبه کار
با شعف خود را در آغوش گناه انداختم

فاضل نظری
 
تا دل پرهیزگارم را ببینم توبه کار
با شعف خود را در آغوش گناه انداختم

فاضل نظری
ما بی تو تا دنیاست دنیایی نداریم
چو سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
 
ما بی تو تا دنیاست دنیایی نداریم
چو سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
من ندارم نظری در پی چشمان کسی
به اسارت نبرم من دل خندان کسی
کاروان نیست که دل هرکه که خواهد آید
فکر کردی دل من هم شده ویلان کسی
 
من ندارم نظری در پی چشمان کسی
به اسارت نبرم من دل خندان کسی
کاروان نیست که دل هرکه که خواهد آید
فکر کردی دل من هم شده ویلان کسی
یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت
 
یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت
تا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول ز نظر خیزد
 
Back
بالا