- ارسالها
- 255
- امتیاز
- 6,612
- نام مرکز سمپاد
- هاشمی نژاد
- شهر
- مشهد
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
در دیاری که جوانانش عصا از کور می دزدندتا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول ز نظر خیزد
من نا بخرد نادان محبت جستجو کردم
در دیاری که جوانانش عصا از کور می دزدندتا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول ز نظر خیزد
من به دنبال کسی بودم که “دلسوزی” کنددر دیاری که جوانانش عصا از کور می دزدند
من نا بخرد نادان محبت جستجو کردم
تا بوده چشم عاشق در راه یار بودهمن به دنبال کسی بودم که “دلسوزی” کند
همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است
هر دم از عمر میرود نفسیتا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
یا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بودهر دم از عمر میرود نفسی
چون نگه میکنم نمانده بسی
تلخی نکند شیرین ذقنمیا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بود
یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيستتلخی نکند شیرین ذقنم
خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبحدمی
گوید که بیا من جامه کنم
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان رامي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
آسمان نگاه خسته ی من خانه ی ابر های باران زاستتو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
تو خواب سر سبز ریشه بودی،بهار فردای بیشه بودیآسمان نگاه خسته ی من خانه ی ابر های باران زاست
نیستی و نبودنت تنها غصه ی آفتابگردانهاست
روی بپوش ای قمر خانگیتو خواب سر سبز ریشه بودی،بهار فردای بیشه بودی
در ابتدای همیشه بودی،ولی به پایان رسیدی آخر
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شدروی بپوش ای قمر خانگی
تا نکشد عقل به دیوانگی
یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهردانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری :)
در آستانه ی رفتن در امتداد غروبیار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر
شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارددر آستانه ی رفتن در امتداد غروب
دعای من به تو تنها خدانگهدار است
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماستتا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
تا که آمد رخ زیبات به چشم خسرودلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست
شکسته باد کسی کاینچنین مان میخواست
این دل صاف کم کمک شده ست سطحی از ترکتا که آمد رخ زیبات به چشم خسرو
بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا
از من رمیدهای و من ساده دل هنوزاین دل صاف کم کمک شده ست سطحی از ترک
آه شکسته تر مخواه آینه ی شکسته را
سهیل محمودی