- ارسالها
- 293
- امتیاز
- 15,336
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
- رشته دانشگاه
- بیوتکنولوژی
لازمه ی عاشقیست رفتن و دیدن ز دونباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
لازمه ی عاشقیست رفتن و دیدن ز دونباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل
توی قران خوانده ام، یعقوب یادم داده استلازمه ی عاشقیست رفتن و دیدن ز دو
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
تو شبی به انتظاری ننشسته ای چه دانیتوی قران خوانده ام، یعقوب یادم داده است
دلبرت وقتی کنارت نیست،کوری بهتر است
تو قله ی خیالی و تسخیر تو محالتو شبی به انتظاری ننشسته ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغتو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد؟لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشق بازانی چنین مستحق هجرانند
رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتندرد پنهان به تو گویم که خداوند منی
یا نگویم که تو خود مطلعی بر اسرار
نعره ها ، حنجره ها، زل زدن به پنجره هارسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن
یا ز جانان، یا ز جان، باید که دل برداشتن
در نماز و در رکوع و در سجودمن اول روز دانستم که این عهد/ که با من میکنی محکم نباشد
که دانستم که هرگز سازگاری/ پری را با بنی آدم نباشد
دل خرابی میکند دلدار را آگه کنیددر نماز و در رکوع و در سجود
سر بجنبد دل نجنبد این چه سود؟
امشب که شراب جان مدامست مدامدل خرابی میکند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما
من از بیگانگان هر گز ننالمامشب که شراب جان مدامست مدام
ساقی شه و باده با قوامست قوام
دوست دارد یار این آشفتگیمن از بیگانگان هر گز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
حافظ
راه تردید مسیر گذر عاشق نیستیار ناپایدار دوست مدار
دوستی را نشاید این غدّار
ما چو ناییم و نوا در ما ز توستراه تردید مسیر گذر عاشق نیست
چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم؟
تا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی استما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
مردم از فتنه گریزند و ندانند که ماتا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی است
در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم