مشاعره

[Hecate]

در اين سرای بی كسی كسی به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
هوشنگ ابتهاج

در تمام سال های رفته برما روزگار
شادمانی میخرید از ما و ماتم میفروخت

 

[N.S.D]

در تمام سال های رفته برما روزگار
شادمانی میخرید از ما و ماتم میفروخت

تو جان نخواهی، جان دهی
هر درد را درمان دهی
مرهم نجویی زخم را
خود زخم را دارو شوی..

 

[Hecate]

تو جان نخواهی، جان دهی
هر درد را درمان دهی
مرهم نجویی زخم را
خود زخم را دارو شوی..

یکی پرنده یکی دل دو سرنوشت جدا
که هریکی به غم دیگری گره خورده ست

 

[N.S.D]

یکی پرنده یکی دل دو سرنوشت جدا
که هریکی به غم دیگری گره خورده ست

تا توانی پیش کس مگشای راز
برکسی این در مکن زنهار باز

 

[Lushato]

تا توانی پیش کس مگشای راز
برکسی این در مکن زنهار باز

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم

 

[N.S.D]

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم

مگر دل میکنم از تو؟ بیا مهمان به راه انداز
که با حسرت وداعت میکنم حافظ،خداحافظ..

 

[Hecate]

مگر دل میکنم از تو؟ بیا مهمان به راه انداز
که با حسرت وداعت میکنم حافظ،خداحافظ..

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمیبینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمیبینم

 

[Lushato]

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمیبینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمیبینم

ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم

 

[DLF]

ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
•مولوی

 

[N.S.D]

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
•مولوی

میرسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی است
ان زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود

 

[Kiamehr]

میرسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی است
ان زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

 

[Hecate]

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

یک نفر امد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت !...

 

[Kiamehr]

یک نفر امد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت !...

تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده

بی آنکه وعده باشـــد در انتظار بوده

 

[Niliam]

تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده

بی آنکه وعده باشـــد در انتظار بوده

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی ...

 

[Hecate]

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی ...

یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی
آهی که از آیینه غباری بزداید

 

[Niliam]

یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی
آهی که از آیینه غباری بزداید

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم ...

 

[N.S.D]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم ...

من منِ من، من منِ بی رنگ و بی تاثیر نیست
هیچ کس با من منِ من، مثل من درگیر نیست

 

[Hecate]

من منِ من، من منِ بی رنگ و بی تاثیر نیست
هیچ کس با من منِ من، مثل من درگیر نیست

تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است
ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن

 

[Shervix]

تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است
ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن

نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن
کس غیب چه داند که چه خواهد بودن
می باید و معشوق و به کام آسودن

 

[Niliam]

تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است
ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن

نپرس از من چرا در پیله ی عشق تو محبوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد ...