مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت...
تورا با غییر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم مي سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
مهدی اخوان ثالث
 
تورا با غییر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم مي سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
مهدی اخوان ثالث
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
 
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور ازین بی خبری رنج مبر هیچ مگو
مولوی

وصل جانت را
به دل....
با هر بهایی می خرم

از سرِ دلدادگی
یادت به مستی می بَرم

الهام هاشمی
 
وصل جانت را
به دل....
با هر بهایی می خرم

از سرِ دلدادگی
یادت به مستی می بَرم

الهام هاشمی
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود
که ناگه به میان جست....
(وحشی بافقی)
 
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود
که ناگه به میان جست....
(وحشی بافقی)
تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار
ناج کاووس ربود و کمر کیخسرو
 
واى نه يك واى كه صد بار واى
زين همه گبران مسلمان نماى
یــار ســود از شــرفــم ســر بــه ثـریـا و دریـغـا
کـه بـه پـایـش سـر تـعـظیم به شکرانه نسودم

َشهریار
 
یــار ســود از شــرفــم ســر بــه ثـریـا و دریـغـا
کـه بـه پـایـش سـر تـعـظیم به شکرانه نسودم

َشهریار
من نمی فهمم تورا ای عشق پس درد تو چیست؟
هم زمینم میزنی، هم دوست داری نشکنم...
 
من نمی فهمم تورا ای عشق پس درد تو چیست؟
هم زمینم میزنی، هم دوست داری نشکنم...
مــاه مــن نــیـسـت در ایـن قـافـلـه راهـش نـدهـیـد
کــاروان بــار نــبــنــدد شــب اگـر مـاهـش نـیـسـت
 
مــاه مــن نــیـسـت در ایـن قـافـلـه راهـش نـدهـیـد
کــاروان بــار نــبــنــدد شــب اگـر مـاهـش نـیـسـت
شده تقدیر کسی باشی و قسمت نشود؟
سالها گیر کسی باشی و قسمت نشود؟
شده در اوج جوانی با همین ظاهر شاد،
تا گلو پیر کسی باشی و قسمت نشود؟
 
شده تقدیر کسی باشی و قسمت نشود؟
سالها گیر کسی باشی و قسمت نشود؟
شده در اوج جوانی با همین ظاهر شاد،
تا گلو پیر کسی باشی و قسمت نشود؟
دل بـه هـجـران تـو عمریست شکیباست ولی
بــار پــیــری شــکــنــد پـشـت شـکـیـبـائـی را
 
آنچه را عقل
به یک عمر به دست آورده است
عشق
یک لحظه کوتاه
بهم میریزد
(فاضل نظری)
در وصـل هـم ز عـشـق تـو ای گـل در آتشم
عـاشـق نـمـی شـوی کـه بـبـیـنـی چـه می کشم
 
در وصـل هـم ز عـشـق تـو ای گـل در آتشم
عـاشـق نـمـی شـوی کـه بـبـیـنـی چـه می کشم
ما که دل را نسپردیم به دلدار دگر
نزد معشوقه ی ما دلبرکی می رقصد
جام دل را ز من آن لحظه بگیری که دگر
روی جام دل شاعر ترکی می رقصد
مهسا امیریان
 
دل شکستی و شبی یک نفر از جنس خودت
خنده ای تلخ به چشمان تَرَت خواهد کرد!

علیرضا رنجبر
 
دل شکستی و شبی یک نفر از جنس خودت
خنده ای تلخ به چشمان تَرَت خواهد کرد!

علیرضا رنجبر
دل كه چندين اه از جان مى كشد
نقش ان زلف پريشان مى كشد
 
دل كه چندين اه از جان مى كشد
نقش ان زلف پريشان مى كشد
دو هزار چشم غمگین به دو چشم واله گشته
به جهان جان رسیدم غزلم ترانه گشته
تو روان به خواب شهری من از این خیال ترسان
مگریز از خیالم رو مگردان
 
دو هزار چشم غمگین به دو چشم واله گشته
به جهان جان رسیدم غزلم ترانه گشته
تو روان به خواب شهری من از این خیال ترسان
مگریز از خیالم رو مگردان
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی در بر اسرار مرا
مولانا
 
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی در بر اسرار مرا
مولانا
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برند

*حافظ*
 
Back
بالا