مشاعره

[YekroW]

در غمش لاف صبوری می‌زنی ای دل برو
دیده ‌ام خود را و ما را هر دو رسوا کرده‌ ای

یک دسته گل دماغ پرور از خرمن صد گیاه بهتر

 

[Ss_Zahra]

یک دسته گل دماغ پرور از خرمن صد گیاه بهتر

رو که در خانه خود بسته ایم
نیست گه کار بسی خسته ایم

 

[YekroW]

رو که در خانه خود بسته ایم
نیست گه کار بسی خسته ایم

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

 

[SARA.MA]

دل ز تن بردی و در جانی هنوز
درد ها بردی و درمانی هنوز
ز بده

 

[hosam.r]

دل ز تن بردی و در جانی هنوز
درد ها بردی و درمانی هنوز
ز بده

ز دوشت دوش برخوردار بودم
دلم امشب هوای دوش دارد!

ابن حسام خوسفی

 

[برفــــ]

ز دوشت دوش برخوردار بودم
دلم امشب هوای دوش دارد!

ابن حسام خوسفی

دل برفت از دست و ترسم در ره عشق تو جان هم
ترک من گوید به زودی چون رفیق نیمه راهی

 

[SARA.MA]

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[^N^]

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

روی پاشویه ی حوض
خون کودک پر از فلس تنهایی زندگی شد

 

[برفــــ]

روی پاشویه ی حوض
خون کودک پر از فلس تنهایی زندگی شد

دل من پاره گشت از غم نه زان گونه که به گردد
و گر جانان بدین شادست یا رب پاره تر بادا

 

[ای فر]

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست ،خدایا به سلامت دارش

 

[برفــــ]

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست ،خدایا به سلامت دارش

شمه ‌ای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایت ها که از فرهاد و شیرین کرده‌ اند

 

[ای فر]

دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
هاتف غیب ندا داد که اری بکند

 

[^N^]

دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
هاتف غیب ندا داد که اری بکند

دیشب لب رود ، شیطان زمزمه داشت
شب بود و چراغک بود، شیطان ، تنها ، تک بود

 

[برفــــ]

دیشب لب رود ، شیطان زمزمه داشت
شب بود و چراغک بود، شیطان ، تنها ، تک بود

در ببندید و بگویید که من
جز از او همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم

 

[^N^]

در ببندید و بگویید که من
جز از او همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم

منِ اواره در این پستو ها ، تک و تنها ماندم ...
منِ دلتنگ در این کوچه بازارِ وفا ؛ تک و تنها ماندم ...

 

[SARA.MA]

مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد

 

[^N^]

در این درگه که گه گه کُه کَه و کَه کُه شود نا گه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای اگه

 

[YekroW]

در این درگه که گه گه کُه کَه و کَه کُه شود نا گه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای اگه

هستی من ز هستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست

 

[^N^]

هستی من ز هستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست

تا توانی پیش کس مگشای راز
برکسی این در مکن زنهار باز

 

[برفــــ]

تا توانی پیش کس مگشای راز
برکسی این در مکن زنهار باز

ز همه خلق رمیدم ز همه باز رهیدم
نه نهانم نه بدیدم چه کنم کون و مکان را