- ارسالها
- 389
- امتیاز
- 7,494
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- همینجا
- سال فارغ التحصیلی
- 1398
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
امدم نعره مزن ، جامه مدر ،هیچ مگو
امدم نعره مزن ، جامه مدر ،هیچ مگو
من همه در حکم تو ام تو همه در خون منیور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون
همره کوکبه آصف دوران بروم
تو را من چشم در راهم …یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
مغز را خالی کن از انکار یارمن درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
مولانا
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنمغز را خالی کن از انکار یار
تا که ریحان یابد از گلزار یار
نور چشمی کو به روز استاره دیدرو سر بنه با بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
تا در اندوهت به سر میبردمیدر دیر مغان امد یارم قدحی در دست
مست از می و می خواران از نرگس مستش مست
تا چند بسته ماندن در دام خود فريبيیک عمر جدایی به هوای نفسی وصل
گیرم که جوتن گشت زلیخا ، به چه قیمت؟
یکی درد و یکی درمان پسنددتا چند بسته ماندن در دام خود فريبي
با غير آشنايي، با آشنا غريبي؟
مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شومدوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ،ندانم
وه چه بیگانه گذشتی نه کلامی نه سلامیمشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شوم
نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو
مولانا
باید ت میدادیدنفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
دل پیر دگرباره جوان خواد شد
منم دنبال در به دری هام
همه دارن میرن دنبال باز بورس
چی بدم؟؟؟ ت دادم؟؟باید ت میدادید
درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما
مرگ بادا بیشما و جان مبادا بیشما
سینههای عاشقان جز از شما روشن مباد
گلبن جانهای ما خندان مبادا بیشما
مولانا
ای درد تو ام درمان در بستر ناکامیباید ت میدادید
درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما
مرگ بادا بیشما و جان مبادا بیشما
سینههای عاشقان جز از شما روشن مباد
گلبن جانهای ما خندان مبادا بیشما
مولانا