جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
چون شیر به خود سپه‌شکن باش
فرزند خصال خویشتن باش
 
باور کن من اصلا وقت ندارم بهت تیکه بندازم
یا بخوام پیگیر اشتباهاتت باشم!
من یا خیلی دوستت دارم ، یاهم که هیچی
بحث و دشمنی فقط وقت تلف کردنه (:
 
از شیمی آموختم

دوام و پایداری در عشق تنها یک راه دارد و جز این نیست که اگر میخواهی با عشق زندگی کنی باید مانند عناصر از ابتدای پیوند، الکترون و ظرفیت خود را خالصانه و با صداقت ، به اشتراک با دیگری بگذارید.

بسییییییی زیبا:)
 
حس خوبیه ببینی یه نفر همه رو بخاطر تو پس زده
واسه ی رسوندن خودش به تو همه ی راهو نفس نفس زده
حس خوبیه
 
نشست رو فرش خونش،خونش بود از فرش زمین
دیدم رفت زیر سقف لونَش،سقف لونَش بود به آسمون شبیه
سرفه میکرد،صدای ریه هاش میداد صدای داد بی کسی
از گلو پُر، از لب خالی
نالون از نفس بی هم نفسی!
 
حکیات خیلیامونه..!

مغزش اونقدر داد زده بود از مویرگ هاش خون میزد بیرون
قلبش اینقدر گریه کرده بود مثل چوب خشک شده بود
ولی هنوزم داشت لبخند میزد...
 
شده حس کنی توی حرفات غمه ؟
شده دور شی از خودت از همه؟
شده هرچی میخوایی باشه ولی
بازم حس کنی که یه چیزی کمه (:
 
دلم می‌خواهد آن‌قدر کوچک بشوم که به قدر یک پرنده باشم؛ آن‌وقت پر بزنم و بیایم پیش تو!
فروغ فرخزاد
 
این قلبِ ترک خورده من بند به مو بود
من عاشقِ او بودم و او عاشقِ او بود.
 
یه غرور یخی یه ستاره ی سرد
به شب از همه چی به خدا گله کرد
یه دفعه به خودش همه چی رو سپرد
دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد
 
Back
بالا